۱- در مقاطعی از زندگی، انسان انگیزههای قدرتمندی برای ساخت زندگی خود و نجات از مشکلات و عقبماندگیها پیدا میکند. یکی از این موارد زمانی است که فرد تحت تاثیر اسوههای زندگی و جهاد و شهادت قرار گرفته و ناگهان حالتی در خود مشاهده میکند که نظیر آن کمتر یافت میشود و این انگیزه میتواند چنان در زندگی او تاثیر بگذارد که "ره صد ساله را یک شب بپیماید". اگرچه مواردی در این حد از تاثیرگذاری بسیار نیست و بیشتر در سرگذشت بزرگان تاریخ و فرهنگ میتوان یافت اما مراتبی از این انگیزه بخشی و تاثیرات شگرف آن برای اکثر انسانها تجربه شده است.
۲- مواقع و برهههای خاصی این تاثیرگذاری جهشی ممکن است بسیار بیشتر باشد. بیشتر این مواقع انسان تحت تاثیر اسوههایی قرار میگیرد که برای او فضایی نامتناهی و افقی به سوی قلههای بلند حرکت انسانی فراهم میکند و فرد با تمام قوا و انگیزه خود آرزو و درخواست حرکتی بلندتر و کاملتر از همیشه را دارد و دوست دارد انسانی دیگر باشد و به گونهای دیگر زندگی کند.
۳- در جلسه ۶۱ رساله عملیه ۱ پیرامون توجهی که انسان به اسوههای زندگی میتواند داشته باشد و استفاده و نحوه مواجهه با تمایلات قدرتمندی که در رابطه با این اسوهها پیدا میکند توضیح داده شده است. بحث در آنجا بیشتر بر این محور است که چگونه از یک زندگی ایدهال که چه بسا دور از دسترس انسان است میتوان الگوهای عملی و قابل اجرا برای زندگی خود به دست آورد و چگونه میتوان این توجه را تبدیل به عاملی برای حرکت بیشتر و کاملتر نمود و به جای اینکه تنها به حسرت و عزاداری و تخیل بپردازیم آن را به ابزاری برای حرکت کاملتر تبدیل کنیم. شایسته است دوستان به آن مراجعه داشته باشند.
۴- اما از جهت دیگر هم میتوان سوال نمود که وقتی انسان زمینه و انگیزه و نیرویی شگفت و غیر عادی برای حرکت درونی یا بیرونی پیدا میکند، این نیرو و توان غیرقابل تکرار را در کجا و چگونه هزینه کند و چگونه این موقعیت استثنائی برای او تبدیل به فرصتی برای حرکت شود؟
۵- موقعیت و مکان درونی و بیرونی که شایستگی این را دارد که فرد توان و قدرت برتر خود را در آن موضع به کار بگیرد را عنوان "سنگر انسانی" میدهیم. درواقع حرکت در این زمان و با این شرایط را باید نوع برتری از جهاد و مبارزه نامید که فرد تصمیم میگیرد با نیروها و موانعی که زندگی او را منجمد و زمینگیر نموده همچون دشمنان غاصب به مبارزه قاطع و محکم بپردازد و از سد آنها گذر نموده و اقتدار و توانایی انسانی خود را به دست آورد. اشاره به مفاهیم جهاد اکبر و اصغر در اینجا درست است و باید حرکت درونی را مبارزه و جهاد اکبر و حرکت بیرونی را مبارزه و جهاد اصغر نامید. روشن است که مفهوم مبارزه و جهاد فراتر از عملی است که با دست گرفتن سلاح ممکن میشود.
۶- سنگر فرد -جایی که باید زندگی خود را انسانی و زیست خود را برتر نماید- تنها با یک تمایل آنی و زودگذر تعیین نمیشود. یک تمایل قوی و ارزشمند اگرچه ممکن است خیلی سریع و در ظاهر بدون مقدمه به نظر برسد اما تمام زیست گذشته انسان است که تعیین میکند که چه کسی و چه زمانی و چگونه این عطش شدید در او به ظهور برسد و چقدر ادامه داشته باشد و چه نتایجی از آن به دست آید. در رسیدن به نتایج جدید زیست آینده و اراده و تصمیم و تمام تصمیمات او نیز اثرگذار خواهد بود. اینکه فضیل عیاض با شنیدن کریمهای از قرآن چنین تغییر میکند و در مقابل بزرگانی از اصحاب معصومین پس از سالها همراهی با آنان در نهایت در دره شیطانی سقوط مینمایند هرگز و هرگز اتفاقی و تصادفی نیست.
۷- بیش از هر چیز شناخت درست فرد و اتخاذ تصمیم و به کارگیری اراده میتواند تعیین کند سنگر فرد و سیر آینده و میزان وصول او به نتایج و ثمرات این جهش جدید باشد. اگرچه زندگی گذشته هم اثرات بسیاری خواهد داشت اما در نهایت این تصمیم فرد است که جهت نهایی او را تعیین میکند و البته این تصمیم هرچه بیشتر با شناخت و درک موقعیت و مفهوم و مصداق سنگر انسان باشد کامل تر بوده و راه کوتاهتر و موثرتری به نتایج خواهد داشت.
۸- اصلیترین عاملی که موقعیت و مکان سنگر انسانی را برای یک فرد تعیین میکند این است که در چه نقطه درونی و بیرونی میتواند بهترین ظرفیت و تحمل را نسبت به واقعیت و عینیت جهان و حوادث ریز و درشت آن داشته و در چه وضعیتی افقهای نامتناهی خویشتن و جهان را در زندگی بیرونی و درونی خود پیاده میکند. انسان در مقابل جهانی از نیروها و حوادث و انسانها قرار گرفته که پیوسته او را به سوی تمایلات محدود و نادرست و غیر عینی میکشاند و او را از حقیقت خویشتن و جهان باز میدارد. سنگر انسان جایی است که قدرت مقابله با این امواج ضدحقیقت را دارا بوده و بتواند خود وجهان خود را از این اضطرابها و سیلهای توهم و شهوتآلود و فاسد نجات دهد. اگر انسان درست نگاه کند و موفق به درک شرایط خود شود، همیشه یک نقطه و موقعیت است که او را در تحمل واقعیت و عینیت بیشتر و عمل به آن و التزام به این عمل و طهارت درونی وپاکی بیرونی موفق میکند و این منافاتی با این ندارد که مسیرهای به سوی خداوند بیشمار است چرا که اگرچه مسیرها بیشمار است اما پیوسته انسان یک مسیر را انتخاب نموده و در آن مسیر اکنون در یک نقطه روشن قرار دارد. حتی اگر مسیرهای گوناگونی را همزمان طی کند بازهم برای موفقیت بیشتر باید یکی از اینها را در هر زمان حاکم بر مسیرهای دیگر کند. این نقطه که "سنگر انسان" است؛ بالاترین ظرفیت وجودی و معرفتی را دارد، بیشترین ارتباط و توجه به نامتناهی را پیدا میکند، بهترین حرکت روحی درونی را انجام میدهد، قویترین اثر بیرونی را میگذارد، خیّرترین انسان میشود، بیشترین زمینه سازی را برای نجات نهایی جهان فراهم میکند و در یک کلام؛ همه ترینهای خوشتن را دارا میشود. روشن است که این "ترین"ها به تناسب خودش و موقعیت فعلی او و میزان تصمیم و عوامل دیگر است و نه بدون تناسب با این عوامل. این "ترین"های اوست به تناسب زندگی انتخابی خودش و نه نسبت به دیگران.
۹- از آنچه در بند قبلی گفته شد روشن میشود که نقطه درست ایستادن انسان که همان "سنگر انسانی" است باید تمام مشخصات لازم را داشته باشد و تعارض بین ابعاد مختلف آن در نگاه ابتدایی و نادرستی است که در درک صحیح نهایی باید به یک برآیند برسد. مثلا تعارض بین عمل بیرونی و خودسازی درونی در یک نقطه صحیح وجود ندارد و بهترین عمل بیرونی با بیشترین حرکت درونی همراه است و خدمت انسان به اهداف بیرونی در اجتماع و سیاست و اقتصاد تنها با این حرکت درونی که در این نقطه است، ممکن میشود و بهترین خودساز درونی هم در صورتی ممکن است که خدمت و اقدام بیرونی طراحی شده در این سنگر انسان صورت بگیرد. همچنین تمامی ابعاد دیگر در این نقطه -سنگر انسانی- به بهترین صورت ممکن برای فرد فراهم خواهد آمد.
۱۰- همچنین آنچه که از سنگر انسانی و نقطه درست ایستادن تصویر میشود در شرایط ایدهآل است و تصویری است که فرد باید در ذهن خود داشته باشد اما رسیدن به این نقطه ایدهآل به راحتی مقدور نیست و نیاز به گذر زمان و صبر و حرکت در یک پروسه طولانی است که چه بسا بخش عمدهای از عمر انسان را در بر بگیرد. رسیدن به این نقطه همچون رفتن به سوی قلهای است که انسان از دور آن را می بیند و با دیدن آن جهت حرکت خود را مشخص میکند و بهترین مسیر را برای آن ترسیم نموده و زاد و راحله خود را فراهم نموده و به سوی آن حرکت مینماید اما چه بسا ماهها و سالها رسیدن به آن زمان و عمر انسان را به خود اختصاص دهد در حالیکه تمام این سیر ارزشمند است و هر قدمی که به سوی این نقطه بردارد با نتایج و ثمرات بسیار همراه است.
۱۱- سنگر انسانی، اگر چه نقشه راه ارزشمندی است اما به همان اندازه میتواند فریبنده و یا بدون اثر باشد-همانطور که میتواند بهتر و بهتر شود. در بسیاری از موارد انسان برای سنگر و نقطه ایستادن خود، به جوابهای بسیار کلی اکتفا میکند مانند: بنده خدا بودن، راه اولیای الهی، خویشتن انسانی، راه انبیا، سلوک دینی، کار خیر و بسیاری از جواب های دیگر. یا به جنبههای بیرونی کار توجه میکند؛ مانند زیارت، توسل، به جبهه جنگ رفتن و بسیاری از امور دیگر اما جوابهای کلی به تنهایی برای پیدا کردن سنگر انسانی گویا نیست و لازم است که مصادیق آن در زندگی عینی انسان به اندازه کافی روشن وگویا شود؛ به صورتی که فرد بتواند زندگی روزمره و فردی و اجتماعی خودرا از بلاتکلیفی درآورد و در دوراهیهای زندگی مسیر درست را بیابد. به همان نسبت، جنبههای بیرونی به تنهائی کافی نیست، و برای هر فرد شکل و اندازهای از تعیینِ مسیر و مصادیق درونی و بیرونی آن لازم است تا بتواند انرژی و توان خود را در این مسیر متمرکز نموده و عقبماندگیهای خود را جبران نماید. وقتی که این مصادیق واضح شد و الگوی زندگیِ روشنتری در مقابل انسان قرار گرفت، آنگاه میتواند ارزیابی کند که زندگی او از حداقل سطحی که در «سنگر انسانی» او نشان داده میشود، فراتر رفته یا فروتر است.
۱۲- وقتی انسان در نقطه بالاتر میایستد، بیشتر رموز و عمق عینیت جهان را درک میکند و به مرتبهای بالاتر از درک حقیقت جهان و عمل و اقدام دست مییابد. علامت این بالاتر بودن، فهم و درک بهتر و عمل کاملتر است. اوج چنین تعالی در اولیا و انبیای الهی است، اما هرکدام از ما نیز میتوانیم به مرتبهای از آن دست یابیم.
۱۳- اولین مرحله فروتر رفتن سطح سنگر انسانی -در اکثر موارد- قرار دادن درک و اطلاع نظری و احاطه علمی بجای درک و باور عینی و احاطه وجودی است. جاذبههای بسیاری برای انسانِ این دوره و زمان در جهتِ تنزل مرتبه وجود دارد و اصولاً حرکت انسانی در بسیاری از موارد برای ما بصورت حرکت علمی، بحثهای نظری، شرکت در جلسات، حضور در کلاسهای رنگارنگ با عناوینی بسیار زیبا و دلنشین جلوه میکند که دلکندن از این همه جاذبه و رویآوردن به حقیقت درونی و عمل بیرونی کاری، سخت و همچون شنا کردن خلاف جریان آب است.
۱۴- یکی دیگر از مسیرهای تنزل انسان، توجه به مسیرهایی است که بجای حقیقتِ حرکت انسانی، به مجاز آن متوسل میشود. احاطه بیرونی، اقتدار ظاهری، پیروزیهای سیاسی و نظامی، آمار و آثار و هرچیزی که جلوه بیرونی داشته و انسان را قانع نماید، همه و همه نمایی از این مجازاتی است که انسان در آن گرفتار میشود و اشاره به معنی این بیت حافظ مینماید: فردا که پیشگاهِ حقیقت شود پدید؛ شرمنده رَهرُوی، که عمل بر مجاز کرد.
۱۵- اما مرحله پایینتر از این، توهماتی است که انسان در آن گرفتار است. انواع ساختههای سیاسی، اجتماعی، خانوادگی، شخصی و حتی اعتقادی نمونههایی از این توهمات است که میتواند انسان را تا پایینترین درکات جهنم ساقط کند. این حد از سقوط، کمتر رخ میدهد و نمونه کامل آن خوارج نهروان است اما مراتبی از آن برای همه ما ممکن است. کافی است که نگاهی بیاندازیم به تهمتهایی که در امور سیاسی و اجتماعی و حتی در احوال شخصی بین ما رائج است … .
۱۶- درنهایت، پایینترین مرتبه برای اکثر انسانهای متوسط نقطه و فضایی است که انسان در شهوات و تمایلات و یا در زندگی بیحاصل روزمره گرفتار است. اگر چه در میان کسانی که به دنبال سنگر انسانی میگردند و دغدغه آن را دارند، نزول در این حد اندک است اما نسبتی از این شهوتخواهی (به معنی عام آن) یا تفرجطلبی و یا تنوع خواهیِ افراطی و چیزهایی شبیه به آن در میان اکثر ما رائج است.
۱۷- اما بعد از همه این بحثها فراموش نشود از اینکه هدف از تمام این مطالب این است که چگونه احساسات و انگیزههای برامده از یک رویدادِ همزمان بیرونی و درونی را تبدیل به سنگری برای حرکت روحی و جهش انسانی کنیم. مثلاً وقتی با فوت، فقدان یا شهادت انسانی مواجه میشویم که بشدت ما را تحت تاثیر قرار میدهد، چگونه با آن روبرو شویم. گاهی این احساسات چندان قوی است که زندگی عادی ما را به انعطال میکشاند و ما درگیر اندوه عمیق و یا تمایل به اقدام همهجانبه و حتی جانفشانی در یک مسیر میکند. آیا این درگیری مثبت است یا باید از آن فاصله گرفت؟ آیا راهی دارد که تمام این انرژی انسانی را تبدیل به حرکت مثبت کنیم؟ مبحث «سنگرهای انسانی» برای پاسخ به چنین سوالات و تحلیل این حالات است. اگر انسان سنگر خود را بیابد؛ نه تنها این حالات و احساسات برای آن منفی نیست، بلکه میتواند با تمام نیروی خود به سوی آن قدم برداشته و آن را تقویت نماید. چرا که همه این احساس و نیرو و انگیزه را در جای خود به کار میگیرد و هیچ کدام باطل و معطل نمیماند که آثار تخریبی در روح او داشته باشد.
تکلیف جلسه بیست و دوم
به نظر شما موضوع جلسه بعدی چه باشد؟!
در پیشنهاد موضوع فقط شرایط و نیازهای خودتان را در نظر بگیرید.