١- نه تنها غذا یکی از نیازهای اصلی انسان است بلکه در مسیر حرکت انسانی پیوسته محتاج دانستن شیوه برخورد با غذا و تعامل با این نیاز عمومی و زیربنایی هستیم. علاوه بر آنکه زندگی امروز انسانها به گونهای است که بدون مراقبتهای بسیار امکان یک زندگی سالم وجود ندارد و رژیمهای غذایی متنوع و گوناگون بخشی از زندگی عادی مردمان با هر نوع مرام و اندیشهای شده است. در جلسه هجدهم رساله عملیه ۲ با موضوع گرسنگی در رمضان و نیز در جلسات ۷۰ تا ۷۳ رساله دو و جلسات ۸۸ و ۸۹ رساله ۳ گفتگوهایی انجام شده و مطالبی درج است. همچنین در جلسه گذشته -اربعین اجرایی- اشارهای به نقش غذا در این اربعین شد. اکنون در این جلسه مطالب کاملتری درمورد غذا و رابطه آن با حرکت انسانی و چگونگی تعامل انسان با آن و راههای غلبه بر مشکلات غذایی بیان خواهد شد. در عین حال مطالب این جلسه مقدمهای است برای کار کاملتری که میتوان در رمضان آینده در مورد این بعد اساسی زندگی انسانی داشت.
۲- سعی شده که در این جلسه ابتدا نگرشی کلان در مورد رابطه انسان و غذا ارائه شده تا از طریق این نگاه درست -و متفاوت از نگاه اولیه و رایج- بتوان بستری برای تعامل درست با غذا ایجاد نموده و با ترکیب عملی آن با اربعین اجرایی -موضوع جلسه قبل- زمینههایی برای ارتقا رفتارهای غذایی و تسلط بر این بخش از زندگی به دست آورده و این را چون سکوی پرشی برای بسیاری از رفتارهای زندگی قرار داده و در رمضان آینده شروع بعضی از آنها را تجربه نمود.
۳- نگاه ابتدایی و رایج در مورد انسان بر تفکیک بدن و غیربدن استوار است و اینکه بدن انسان به دلیل جسمانی بودن نیازمند خوراک است همان طور که نیازها و ضرورتهای دیگری همچون تنفس و ضرورتهای فیزیکی و شیمیایی وجود دارد. در واقع این نگاه به صورت خواسته یا ناخواسته بخش جسمی انسان را همچون تمام موجودات بیجان و یا جاندار گیاهی در نظر میگیرد که احتیاجات و ضرورتهای مشخصی بر آن احاطه دارد وهمچون تمام موجودات بیجان و یا جاندار غیرانسانی این ضرورتها بر او احاطه دارد و هیچ تفاوتی با دیگر موجودات ندارد.
٤- با تجربیات طولانی و با پیشرفت تجربیات و آزمایشهای علمی و نیز با تعقل صحیح و بدیهی روشن میگردد که انحصار رویدادهای بدنی در عوامل جسمی و مواردی مانند خوراک نمیتواند درست و کامل باشد و اصولا هیچ هماهنگی کاملی بین این عوامل و تاثیرات ان موجود نیست. بلکه اکنون این واقعیت مورد پذیرش همگانی است که عوامل مختلفی میتواند در وضعیت جسمی انسان تاثیر بگذارند از تحریکهای عصبی، هیجانات، حالات روانی، خصلتها گرفته تا عوامل کاملا غیرمادی مانند معنویات، افکار، رویاها و عوامل ناشناختهای که هیچ ربطی به مادیت و جسم نداشته و هیچ راهی برای انکار آنها وجود ندارد.
۵- حتی درمورد آن بخش از عواملی که کاملا مادی هستند نیز نمیتوان به تفکیک رایج "بدن و غیربدن" تسلیم شد. اینکه بسیاری از وقایع عادی بدن ما از طریق عوامل مادی و کاملا فیزیکی و شیمیایی صورت میگیرد به معنی جدایی این بخش از تاثیر و تاثرات انسانی از عوامل برتر نیست. همان طور که انسان موجودی تکساحتی نیست به همان نسبت موجود چندساحتی "به صورت ساحتهای تفکیک شده" هم نمیباشد. بنابراین تفکیک انسان به ساحتهایی مانند "بدن، اعصاب، روان، روح و وجود" اگر به معنی مجزا بودن آنها از یکدیگر است نمیتواند مورد قبول باشد. تفکیک آنها به معنی زوایای مختلفی است که میتوان به یک کل نگریست و از هر زاویه این کلیت به صورتی مجزا قابل مشاهده و تحلیل است اما در عالم عینیت همه اینها از یک واقعیت حکایت میکند که جدای از یکدیگر نیستند و نمیتوان تاثیرات این ساحتها بر یکدیگر را انکار نمود.
۶- بنا بر آنچه گذشت تاثیرات و تحولات متقابل و چندگانه مراتب وجود انسانی بر یکدیگر بیانتهاست و از پایینترین مرتبه تا بالاترین مراتب وجودی انسان بر یکدیگر تاثیر متقابل میگذارند. نتیجه این حقیقت در آنچه که نیاز ضروری و طبیعی و غیرقابلتخلف انسانی تصور میکنیم -همچون خوراک و تنفس و مانند آن- این است که هیچ چیز از محدوده تاثیرات برتر خالی نیست و این تاثیر نه تنها در مشخصات و کمیت و کیفیت غذا وجود دارد بلکه در اصل نیازهایی که تلقی به ضرورت میشود -همچون غذا و تنفس- نیز جاری است و هرگز نمیتوان جدای از آن عوامل در نظر گرفت. همچنین باید اذعان کرد که دامنه این تاثیرات بیانتهاست و هرگز نمیتوان قواعد قطعی و ضروری برای هیچیک از عوامل مادی و غیر مادی برای انسان قائل شد.
۷- آنچه گفته شد راهبردهای فراوانی به انسانی که قصد احیای خود را دارد، میدهد و نشان از این دارد که مسیر رهایی و آزادی انسان از عوامل ظاهری -همچون غذا- مسیری بیانتها است که هیچ حد و محدودیتی ندارد و در مسیر بازگشت به خویشتن میتوان راهی بیانتها برای استعلای زندگی تصور کرد که زندگی متفاوتی برای انسان سالک رقم میزند که کاملا متفاوت از این زندگی رایج است و این تفاوت در ابعاد جسمی و روحی و وجودی است و هیچ استثنائی در این امر وجود ندارد.
۸- اما زندگی فعلی ما در تمام ابعاد، فاصلهای بس طولانی با چنین الگوهای رویایی دارد و در تمامی ابعاد از جمله غذا و خوراک کاملا متفاوت بلکه متضاد با این ایدهآل انسانی عمل میکنیم. بشر در خوراک به الگوهایی کاملا بیمارگونه رسیده و در این مسیر غلط چندان زندگی اجتماعی، اقتصادی و فردی خود را بنا کرده که به راحتی قابلتغییر نیست. در جلسه ۱۸ رساله ۲ مطالبی در این رابطه گفته شده که آن را با اندکی تغییر نقل می کنم:
{ اول- درک غذا به نوعی سهل و ممتنع است. از یک فعل عادی انسان شروع میشود، فعلی که اکثر وقت و عمر انسان صرف آن میشود، حتی در رمضان و حتی برای کسانی که زیاد به آن نمیپردازند. البته با حواشی و مقدمات و مؤخرات آن.
دوم- در ظاهر تمام اینها از آن حداقل نیاز ضروری انسان نشأت میگیرد. اما در واقع فاصله زیادی با آن حداقل پیدا میکنیم؛ هم از جهت جسمی و هم از جهت روحی و روانی.
سوم- از نظر جسمی فاصله بسیاری داریم از جهت حجم و محتوای غذا با حداقلی که برای ما ضروری است؛ بلکه اکثر غذای ما متناقض با آن حداقل ضروری است. و پس از مدتی بخش قابل توجهی از خوراک ما صرف جبران و خنثی کردن آنچه که به نادرست خوردهایم میشود.
چهارم- اما از نظر روانی، بسیار عمیقتر و بنیادیتر است؛ و در واقع علت آن بخش جسمی است. ما انس روانی با غذا میگیریم و بعد تبدیل به تفریح متداول و سپس لذت شده و در نهایت تبدیل به بدترین و متداولترین و راسخترین اعتیاد انسان و نوع بشر میشود. اعتیادی که هم ناخوداگاه است و هم به دلیل شیوع آن، کسی را یارای مقابله ودرمان نیست. این اعتیاد هم در حجم است و هم در محتوا و نوع خوراک.
پنجم- از جهت روحی از این هم خطرناکتر است. تبدیل به وابستگی عمیق شده و اشتغال روحی ایجاد میکند، و مدتی بعد تبدیل به هدف زندگی روحی انسان میشود. پس از این چنان عمیق میشود که بخش مهم و ناخودآگاهی از مفهوم و معنی زندگی شده و به نوعی معبود انسان و نوع بشر میشود. چنین است که اگر خوراک را از انسان بگیرید، اساساً و عمیقاً احساس بیهویتی میکند و چنین هویت ساختگی هیچ ربطی به آن حداقل نیاز جسمی ندارد.
ششم- این مبتذلترین و بدترین و محکمترین گرفتاری انسان به معنی وجودی آن است؛ بلکه باید آن را عمیقترین و مؤثرترین فاجعه انسانی به معنی وجودی و هویتی آن - و نه اخلاقی و حقوقی - دانست.}
۹- بنا بر آنچه گذشت خوراک در زندگی معمول ما کاملا از یک نیاز طبیعی -یا چیزی شبیه به آن- نه تنها فراتر نرفته و به وجهههای انسانی و یا وجودی آن نزدیک نشده، بلکه کاملا تبدیل به عاملی مخرب گشته است. اما باید دانست که حتی همین خوراکی که بخشی از "هویت ساختگی" ما را تشکیل میدهد نیز در مقام عمل جای خود را به عاملی برای تسکین تشتتهای زندگی پراضطراب ما تبدیل شده است. اکثر خوراک امروز ما اگرچه بر پایه نادرستی بنا شده اما در همین بستر نیز دراثر تشتتهای فراوان روحی و روانی که تمام وجود ما را فرا گرفته، عمل خوردن ما تبدیل به عکسالعملی درمقابل این تشتتها شده و ارتباط اندکی با آن هویت برآمده از خوراک دارد. بخش قابلتوجهی از رفتار خوراکی ما اینگونه است که "میخوریم تا تشتتها و اضطرابات و پراکندگی.های کشنده خود را فراموش کنیم"
۱۰- رهایی از این وضعیت با توجه به نفس و بازگشت به خویشتن صورت میگیرد. اما این پروسهای سنگین و سخت و درازمدت است و به سهولت و سادگی قابلاجرا نیست. مراحل متعددی باید گذر نمود تا بتوان بخش.هایی از این بازگشت و رهایی صورت واقعیت به خود گیرد.
۱۱- مرحله اول رهایی تغییر نگرش انسان به غذا است. نگرش ابتدایی که آن را عملی ضروری و غیرقابلاجتناب، اما به انحراف رفته میداند تبدیل به نگرش بنیادینی میشود که خوراک را مانند تمام ابعاد انسانی نسبی و قابلتغییر در اصل و فرع و مشخصات آن میداند و آنچه در زندگی انسانی از آن باقی مانده را کاملا متفاوت از سرشت انسانی و نقطه نهایت اضطراب و نماد ضعف و ناتوانی انسان ارزیابی میکند، اگرچه خود معترف است که این دانسته تنها در مقام علمی است و راه سهل و راحتی برای اجرای آن وجود ندارد، اما پیاده کردن بخشی از این نگرش میتواند آثار بسیار جدی در زندگی نوع بشر بگذارد.
۱۲- مرحله بعدی کوششهای محدود برای رهایی از تشتت و اضطراب در مقام خوردن است. تمام دستورات دیگر در مورد خوردن باید ذیل این دستور قرار گیرند و هر برنامه مزاحمی باید تغییر کند. توان انسان برای تمرکز بر روی اشیا و افعال و حالات خود باید به صورت کامل در خدمت تمرکز در مقام خوردن قرار گیرد و انجام مراحل بعدی بدون موفقیت در این تمرکز به نتیجه نمیرسد. اگر تمرکز در خوردن به خوبی انجام شود انسان متوجه حالات و رفتار جدید خویش میشود و نگاه جدیدی به خوراک پیدا میکند و گاه از این هم فراتر رفته و بعضی از رفتارهای بدنی او تغییر میکند.
۱۳- اما تمرکز هنگام خوردن، اولین مرحله عملی است و به زودی انسان متوجه میشود که این عدم تمرکز تنها ناشی از عمل لحظهای او موقع خوردن نیست. تشتت زندگی روزمره بیشترین بروز و ظهور را بر روی عمل خوردن انسان میگذارد و بدون سامان.دهی زندگی روزمره و تنظیم آن از طریق "مثلث انتظامی" نمیتوان به مراحل کاملتری از تمرکز در خوراک رسید. (جلسات ۱۳ و ١٤ رساله ٤)
١٤- طبق دستورالعملی که در اربعین اجرایی (جلسه قبل) تشریح شد میتوان مطلب بند قبلی را زمینه ارزشمندی برای "کنکاش بیشتر و عمیقتر درونی" قرار داد. وقتی که قصد تمرکز بیشتری روی غذا داریم و مواجه با آثار زندگی روزمره و گرفتاریهای ناشی از آن میشویم، درواقع سرنخی از تشتهای مزاحم روزمره پیدا میکنیم که درحالت عادی از دسترس و اطلاع ما بیرون است. هر تلاش بیشتر ما برای تمرکز روی غذا که با شکست روبرو میشود، نشان از یک نابسامانی در افکار و اعمال و بینظمی محتوایی زندگی عادی است و از این طریق میتوان آن را دریافت و به سوی درمان آنها حرکت کرد.
۱۵- آنچه گفته شد بحثی تکمیلی برای مطالب قبلی و راهنمای عملی برای "اربعین اجرایی" است. اما همه اینها میتواند مقدمهای باشد برای مراحل بعدی که پس از طی کردن این مراحل قابل اجرا است. افرادی که این مراحل را به خوبی طی نکنند نمیتوانند وارد اقدام برای مراحل بعدی شوند.
۱۶- ماه رمضان آینده که بعداز تمام شدن اربعین اجرایی در پیش است، میتواند زمان مناسبی برای مراحل بعدی باشد. برای ورود به این ماه لازم است که مراحل قبلی "تمرکز غذایی، عمیق کردن آن و پیدا کردن ریشههای تشتت" تاحد قابلقبولی پیش رفته باشد. در بندهای بعدی توضیحاتی در مورد این سه مرحله بیان شده:
۱۷- در مورد "تمرکز غذایی" تکرار و توضیح این نکته ضروری است که "بازگشت به خویشتن از طریق تمرکز در غذا خوردن" روشی انسانمحور است که بر شیوه بنیادین "رهایی از تشتت قرار دارد و اصل و اساس بسیاری از حرکتهای بعدی انسان است و تا وقتی که پیشرفتهای جدی در آن رخ ندهد امکان گذر از آن و شروع کارهای بعدی نیست. رژیمهای غذائی دیگر و الگوها و هدفهای گوناگونی که در امر غذا دارای دستورات وبرنامههای خاص خود هستند، به خودی خود ارتباط مثبت یا منفی با این برنامه بنیادین ندارند. برنامههای مختلف با اهداف تغییرات ظاهری یا سلامت جسمی و دستورات اخلاقی یا اجتماعی در مورد غذا در جای خود میتواند معتبر باشد اما هرگز نمیتواند جانشین این روش شود و اگر مانعی برای آن نباشد میتواند ادامه یابد و در صورتی که ایجاد مانع نماید باید یکی از این دو را برگزید. در مواردی میتوان از آمادگیهای حاصلشده از روشهای متفرقه دیگر برای ورود به این روش و غلبه بر تشتتهای غذایی استفاده نمود.
۱۸- سوال جدی که در ابتدای شروع "تمرکز غذایی" برای بسیاری مطرح خواهد شد این است که:
آیا اهداف درستی که در روشهای دیگر وجود دارد مانند سلامت جسمی و روحی و تعادل در ظاهر و باطن و مانند آن دراین روش هم قابلحصول است؟ جواب مثبت است اما به دو شرط:
اول اینکه نیت و قصد انسان از ابتدا رسیدن به آن اهداف نباشد و تنها نیت بازگشت به خویشتن و احیای حالت انسانی و کرامت روحی باشد. در صورتی که نیتهای دیگری مانند آنچه که در بالا گفته شد با نیت اصلی مخلوط شود، به صورت طبیعی اقدامات در محدوده حرکت انسانی از طریق غذا به نتیجه نمیرسد زیرا به جای تمرکز بر خویشتن و رجوع به کنه خود، توجه فرد به سوی ابعاد و زوایای دیگری میرود؛
دوم اینکه روشهای این چنین به دلیل خاصیت بنیادی بودن آن بسیار درازمدت است و به زودی به نتیجه نمیرسد و بدون صبر و استمرار نمیتوان به نتایج بعدی آنها رسید. علاوه بر آنکه گاهی معیار سنجشهای جسمی و بدنی با آنچه جامعه به فرد القا میکند متفاوت است.
۱۹- برای پیشرفت در این مرحله و رسیدن به مرحله "تعمیق تمرکز" باید توجه داشت که نتایج به تدریج و با پیشرفت بسیار اندک صورت میگیرد. تغییر عادات و ملکات غذایی انسان که با تشتتهای فراوان عجین است و شروع تمرکز در غذا کار سهل و سادهای نیست. حالات خود فرد هنگام شروع، بهترین راهنمای اوست و باید از زاویهای شروع کند که بیشترین بازگشت و رهایی از تشتت برای او امکان دارد. هیچ کلیشه و الگوی قطعی در اینجا معتبر نیست و همه چیز بر محور موفقیت باید سنجیده شود. در صورتی که این موفقیتها به خوبی رصد شود، میتوان با ادامه آن به مرحله "تعمیق تمرکز" رسید.
۲۰- با توجه به مطالب بندهای ۱۳ و ١٤ میتوان راه رسیدن به مرحله سوم یعنی "پیدا کردن ریشههای تشت" روشن میشود و اولا بدون گذر از مراحلی از موفقیت امکان مراحل سوم نیست و موفقیت تنها با چشیدن آثار تمرکز برای انسان حاصل میشود. توضیح داده شد که تشتت انسان هنگام غذا خوردن در بسیاری از موارد ناشی از تشتتهای زندگی روزمره است و بدون تغییر زندگی روزمره نمیتوان بر این بخش از تشتت غالب شد. اگرچه در ابتدای کار فقط باید به تمرکز حین غذا خوردن پرداخت اما در ادامه، ارتباط غذا خوردن و تمرکز در آن با زندگی روزمره، زمینه مناسبی برای کنکاش در خویشتن و حالات خود است. هنگامی که به این مرحله میرسیم میتوانیم درک کنیم که چرا از تمرکز بیشتر عاجز هستیم و باید ریشه آن را در زندگی عملی و یا افکار و اندیشهها پیدا نموده و به معالجه آن پرداخت. رسیدن به این مرحله ما را با دنیایی از اهداف نظری و عملی روبرو میکند که قبل از این از آن غافل بودیم. همانطور که دربند ۱۶ توضیح داده شد سیر در این سه مرحله و آشنایی اجمالی -و نه تفصیلی- با آن ما را برای ورود به رمضان و انجام اعمال خاص آن -در محدوده گرسنگی وخوراک- آماده میکند.