جستجو
ورود کاربران
28 - سورهٔ اعراف


وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (اعراف:۱۴۲)

میقات خداوند یعنی رسیدن انسان به مرحله‌ای که در آن، این حقیقت الهی را که از رگ گردن به او نزدیک‌تر است، ببیند. این وصول و این میقات و این توجه انسان به خویشتن و توجه او به حقیقتی که از همه چیز به او نزدیک‌تر است، همان حقیقتی است که او روز و شب می‌بیند، اما غفلت ناشی از زندگی روزمره باعث فراموشی و بی‌توجهی او می‌شود. این‌ها ابتدا از طریق وعده و قراری که خداوند و برنامه‌ای که او برای انسان می‌گذارد، برای درک این میقات و درک این حقیقت درونی و همان چیزی که انسان هست، پدید می‌آیند. این برنامه برای انسان در ابتدا در دوره‌ای همچون سی روزی که برای حضرت کلیم‌الله قرار داده شده، برای هر انسانی در مراتب مختلف، در زمان‌های مختلف و در حالات گوناگون و در هر مرحله‌ای و در هر گردنه‌ای و در هر انتقالی از یک مرحله به مرحله دیگر قرار می‌گیرد.

این وعده دوگانه، (وَ واعَدْنا)، وعده‌ی دوسر، وعده‌ای است که خداوند برای انسان قرار می‌دهد و انسان نیز آن را می‌پذیرد؛ وعده‌ای دو طرفه که در تمام مراحل، در همه زمان‌ها و در شکل‌های مختلف برای انسان وجود دارد و برای هر کسی به همین گونه که توصیف شده می‌باشد.

وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً (اعراف:۱۴۲)

ابتدا، این وعده به صورت قراری است که یک زمان مشخص، یک فرجه‌ای با قبل و بعد و ابتدا و انتهایی دارد و انسان در این قرار به دنبال آن است که در انتها به نتیجه‌ای برسد. اما وقتی به انتها می‌رسد، با یک متمم به انتها می‌رسد: (أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ) وقتی که انسان به خویشتن بازمی‌گردد و تمام تلاشی که می‌کند به یک نتیجه می‌رسد؛ اما این نتیجه ناقص است. این نقص تنها با یک حرکت دیگر، حرکتی که تمام کننده است به انتها می‌رسد. اگر کسی این را فراموش کند و ترک کند، "استمرار حرکت" از بین می‌رود، حرکت او ناتمام می‌ماند و به میقات نمی‌رسد.

فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً (اعراف:۱۴۲)

این چهله‌ی تمام‌کننده‌، این دوره‌ی تمام‌کننده‌، این حقیقتی است که در این پایان به نتیجه می‌رسد [منوط به این اتمام است]. انسان برای رسیدن به این میقات باید زندگی روزمره‌اش را با جانشینان و با برنامه‌هایی همراه کند که به او امکان دهد این دوره‌ی روحی را به اتمام برساند. با این برنامه‌های روزانه، او باید به خود کمک کند و بکوشد تمرکز و خلوتش را با همان برنامه‌ی میقاتی به اتمام برساند.

وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (اعراف:۱۴۲)

این خلافت در زندگی انسان به این معناست که زندگی روزمره‌اش را به‌درستی بچیند تا خلوتش و آن حرکت میقاتی‌اش ممکن شود. اما کار به همین‌جا هم ختم نمی‌شود. وقتی که همه‌ی این موارد را انجام داد و دوره را به پایان رساند و خلافت زندگی روزمره‌اش را نیز به درستی انجام داد، تازه وقتی به میقات می‌رسد و کلام خداوند را می‌شنود به دنبال مظاهری از همان عادات و ملکات قبلی‌اش است، همان ملکات قبلی و همان زندگی پیشین و همان نگاه سخیف و کوتاهی که به معارف بلند دارد، همان را در یک جلوه‌ی الهی ببیند. این حرف نادرستی که انسان می‌خواهد بر خداوند تحمیل کند که به تناسب آن ملکاتش ، چیزی شبیه به آن‌ها را می‌خواهد.

قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي(اعراف: ۱۴۳)

این "لن ترانی" او با حرکتی برهانی از ناحیه‌ی خدا به او نشان داده می‌شود و به او توضیح می‌دهند که آن جلوه‌ی الهی به جایی که بروز پیدا کند باید ظرفش را هم داشته باشد.

فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا(اعراف: ۱۴۳)

این نابود می‌شود، تکه‌تکه می‌شود. کوه تکه‌تکه می‌شود.

خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً(اعراف: ۱۴۳)

انسان جلوی این جلوه‌ی الهی به تواضع می‌افتد.

فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ(اعراف: ۱۴۳)

خداوند این جلوه را نشان می‌دهد و انسان در مقابل این جلوه‌ی الهی ظرفش را از دست می‌دهد و می‌بیند که چقدر این جلوه از ظرفش بزرگ‌تر است و وقتی به حالت عادی برمی‌گردد به توبه و پشیمانی می‌افتد و اعلام ایمان می‌کند: أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ.

خداوند به او نشان می‌دهد که اگر محرومیت داری و آن را به کوه نشان می‌دهیم ولی به تو نشان نمی‌دهیم، اگر رسیدن و میقات تو پیوسته عقب می‌افتد، اگر علائم را به تو دیرتر نشان می‌دهیم و منتظری تا حرکتی انجام شود به خاطر این است که تو را برگزیدیم برای مرحله‌ای بالاتر.

قالَ يا مُوسى‏ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي(اعراف:۱۴۴)

به تو رسالت و تکلیم را داده‌ایم، چیزی به تو دادیم که به دیگران نداده‌ایم. این بهای برگزیده شدن توست، (فَخُذْ ما آتَيْتُكَ). چیزی که خودت انتخاب کردی و ما هم به تو عطا کردیم و به بهترین شکل درخواست تو را اجابت کردیم، (كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ)، این را بگیر و شاکر باش و استفاده کن.

وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً (اعراف:۱۴۵)

در آن الواح و در آن معارفی که به تو به صورت استثنائی و به دلیل برگزیده شدنت اعطا کردیم هم معجزه هست و هم تفصیل. همه‌ی چیزهایی که برای دیگران با ابهام است برای تو به تفصیل روشن است. (فَخُذْها بِقُوَّةٍ) این را با قدرت بگیر و سستی نکن. اما تنها صرف اعلام انسان به اینکه من پذیرفتم و شاکر هستم و این مسیر را می‌روم، کافی نیست. چیزی که در درونش هست بدون ابتلا به نتیجه نمی‌رسد. بنابراین باید به ابتلا بیفتد.

سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ (اعراف:۱۴۶)

گرفتار ابتلائات و شرایط و آدم‌ها و جامعه و مشکلاتی می‌شوی که از توان تو خارج است! (يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ) کسانی که در این زمین تکبر می‌کنند، (وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها ) در مقابل کسانی قرار می‌گیرند که هر نشانه‌ای از خداوند ببیند به او ایمان نمی‌آورند.

وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً

راه درست را هم نمی‌پذیرند و راه غی و اشتباه را محکم می‌گیرند و این‌ها کسانی هستند که:

كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ(اعراف:۱۴۶)

ابتلای تو به این مسیر است، این ابتلا به دلیل رشد توست و برای اینکه به نتیجه برسی. اگرچه تو پذیرفتی و این شرایط را فهمیدی، کوه را دیدی که ظرفیت ندارد اما بدون این ابتلا به نتیجه‌ی نهایی نمی‌رسد چون وجود انسان در مراتب عمیقش گرفتار است و این گرفتاری و وضعیتی که در اعماق وجود انسان است بدون چنین ابتلائاتی به نتیجه نمی‌رسد.

وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ(اعراف:۱۵۰)

قبل از اینکه از میقات بازگردد در همان میقات، در سرخوشی و لذت میقات و اینکه تکلیم انجام شده از موسی می‌پرسند قومت چگونه است؟ موسی هم با اطمینان می‌گوید: آن‌ها بر مسیر من هستند. خداوند هم به او خبر می‌دهد که این قوم پس از تو گمراه شدند و این باعث شد موسی پس از آن میقات با تاسف و عصبانیت بازگردد در حالی‌که با قومش درشتی می‌کند.

و أَلْقَى الْأَلْواحَ

موسی نبی الواحی که در آن رحمت و هدایت است پرتاب می‌کند.

وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ

به برادری که همراهش بوده تندی می‌کند. این شرایط ابتلا اوست و بدون ابتلا نمی‌شود و زمانی این ابتلا به نتیجه می‌رسد که فرد آگاه باشد.

قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ(اعراف:۱۵۱)

به این مرتبه برسد که اول خودش را مقصر بداند و بعد دیگران.( وَ أَدْخِلْنا فِي رَحْمَتِكَ ) و همه‌ی ما را به رحمت خودت وارد کن و تو بهترین رحمت کننده هستی. وقتی شرایط این‌گونه می‌شود، پیروزی درونی و بیرونی حاصل می‌شود.

إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ( اعراف:۱۵۲)

وقتی این ابتلای موسی به نتیجه می‌رسد آن وقت غضب الهی و ذلت در این حیات بر دشمنان بیرونی و مشکلات حاکم می‌شود. کسانی که توبه کردند و راهی برای اصلاح دارند راهشان باز می‌شود.

وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ(اعراف:۱۵۳)

کسی که توبه کرده حتی اگر اشتباه کرده و مسیر غلط را طی کرده به محض اینکه متوجه شود هر زمانی و هر موقعیتی، تا وقتی این نَفَس هست، توبه و بازگشت انجام شود و ایمان بیاورد و به راه درست برگردد، بلافاصله بعد از آن خداوند غفور و رحیم است. بسیار آمرزند و مهربان. همه چیز را درست می‌کند.

وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ(اعراف:۱۵۴)

این الواح به نتیجه می‌رسد و در آن هدایت و رحمت است و این مسیر همیشگی ماست. مسیری که ما پیوسته در زندگی داریم. هرلحظه، هر زمان، هر گردنه، هر مرتبه، هر گذرگاهی که داریم عبور می‌کنیم، هر منزلی که ترک می‌کنیم و به منزل دیگری می‌رویم، این گرفتاری‌های ماست که راهی غیر از این ندارد و اگر خداوند این ابتلائات را می‌دهد، اگر وعده اولی به نتیجه نمی‌رسد، این چیزی است که آن بزرگوار فرموده: من با کسی روبه‌رو شدم که قتال وعد و قتال وضع و دروغ وعده است، این دروغ وعدگی ناشی از خود ماست نه از او. ما تا این مسیر را طی نکنیم ، مراتب درونی ما به نتیجه نمی‌رسد.


فایل ها :


استماع و تکلیم با قرآن

وَ كَلَّمَ اللهُ مُوسىٰ تَكليماً: و خداوند با موسی سخن گفت؛ چه سخن‌گفتنی! اگرچه «تکلیم» مقام خاص حضرت موسی کلیم‌الله است، اما آیا با کلام خداوندی که بر جان و روح ما می‌نشیند، جواب و پاسخی شایسته از درون انسان نمی‌جوشد؟ «تکلیم» و «گفت‌وشنود» اگرچه به شکل کامل آن برای اولیای الهی رخ می‌دهد، اما قلب و روح ما در تشعشعی که از کلام الهی جذب می‌کند، پیوسته از درون خود با تمامی وجود و ظرفیت به تکلم می‌پردازد و این کلام و «تکلیم» گرچه از طرف ما با ظرفیت معرفتی محدود و ناقص و با هزاران خطا و اشتباه صورت می‌گیرد، اما جذبه و اقتدار کلام الهی اجازهٔ انحراف و خطا به آن نمی‌دهد و ما را پیوسته و پیوسته به «تکلیم»ِ بالاتر و کامل‌تر رهنمون می‌کند؛ و ما می‌توانیم امیدوار باشیم که از طریق این تکلیم با حضرت حق ارتباطی کامل‌تر و نزدیک‌تر پیدا کنیم و از دریای ظلمانی جهل و غفلت به سوی قله‌های نوری که در پس آن نور است (نور علی نور)، حرکت کنیم. پس چرا باید از چنین شاه‌راهی که به سوی تکلیم هموار است، از استماع آیات الهی غفلت کنیم: وَ إِذا قُرِئَ القُرآنُ فَاسْتَمِعوا لَهُ وَ أَنصِتوا لَعَلَّكُم تُرحَمونَ؛ پس چون قرآن را می‌شنوید، جان خود را برای شنیدن و توجه‌کردن به آن آماده کنید، ای بسا که رحمت و هدایت الهی شما را فرا گیرد. تذکرات: ۱. هنگام قرائت قرآن نهایت توجه و تمرکز خود را به کار گیرید و مقدمات آن را از قبل آماده کنید. ۲. هم‌زمان با شنیدن آیات، توجه به خویشتن را به صورت کامل مراقبت کرده و هرگز از خود و احوال خود غافل نشوید. ۳. در توجه به خویشتن سعی کنید از هر نوع افکار روزمره و مشکلات و حوادث و چیزهای شبیه به آن خودداری کرده و توجه خود را به ذات خویش، بدون هیچ اضافه و مازادی، معطوف دارید. ۴. سؤالات و نیازها و مشکلات و هر آن‌چه که مربوط به زندگی روحی و حرکتی انسان است، به صورت خودجوش بر انسان هجوم می‌آورد و اگر انسان به آن توجه نکند، چه‌بسا جواب‌ها و آگاهی‌ها و افکار ارزشمندی به همان صورت خودجوش برای انسان فراهم شود. راه درست این است که تا انتهای استماع قرآن هم‌چنان به آن بی‌اعتنا باشید: نه با آن مبارزه کنید و نه به آن اعتنا کنید. این باعث خواهد شد که افکار ارزش‌مند، بیشتر و بیشتر از درون انسان بجوشد. اگر در میانهٔ استماع قرآن به این افکار توجه کنید، در همان نقطه متوقف خواهد شد. بناء بر این، پس از پایان استماع و تمرکز و تأمل و سکوت می‌توانید این افکار را یادداشت نمایید. ۵. توجه داشته باشید که هر برداشت و مشاهده‌ای تنها در صورتی اعتبار دارد که با عقل صریح و روشن موافقت داشته باشد. بناء بر این، احساسات برآمده از زندگی روزمره، حب‌وبغض‌های رایج، افکار و مشاهدات داستان‌گونه و تخیلی، کلمات و جملاتی که معنای اندکی دارد و هم‌چون خواب‌های عادی انسان است و هر چیزی که معارف ارزش‌مند عقلانی در آن نباشد، نه تنها قابل اعتنا نیست، بل‌که مانع انسان بوده و از خواطر بی‌ارزش یا شیطانی است. بناء بر این، نباید به آن اعتنایی شود و اشتراک‌گذاشتن و حتی توجه به آن باعث اختلال روحی و فکری فرد و جمع شده و باید از آن خودداری کرد. آن‌چه در «استماع و تکلیم» برای انسان روشن می‌شود، باید ارزش والای معرفتی و عقلی داشته و با عقل صریح و روشن قابل محاسبه باشد. ۶. بر خلاف برنامهٔ «مخاطبه با قرآن» قرائت قرآن در این‌جا به صورت تحقیق (یا مجلسی) خواهد بود و زمان آن کوتاه و بین ۵ تا ۷ دقیقه است. مدت سکوت پس از آن نیز تنها ۵ دقیقه خواهد بود و بعد از آن افراد می‌توانند تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. ۷. اگر برای صحبت و مطلب شفاهی بعد از انتهای جلسه می‌آیید، از آمدن خودداری کنید! تنها در صورتی بیایید که برای استماع قرآن و رسیدن به تجربهٔ «تکلیم» حاضر می‌شوید. در عین حال که ممکن است هیچ صحبت شفاهی هم گفته نشود! هیچ برنامهٔ قطعیِ قبلی غیر از استماع قرآن وجود ندارد و آن‌چه که در جلسه روی می‌دهد، بستگی به تجربهٔ عملی اعضاء دارد و هر کسی برای خود باید تصمیم بگیرد. ۸. فردا، دوشنبه، سوم اردیبهشت، ساعت ۵:۳۰ بامداد، اولین جلسه خواهد بود. همه چیز در حال آزمودن است و برنامه پس از این از طریق آزمون و خطا مشخص می‌شود.


بحث :


آخرین جلسات برگزار شده ؟
30 - گفت‌وگو دربارهٔ «اجراء»
1403-09-17
رسالهٔ عملیّه (۵)
29 - اجراء
1403-09-10
رسالهٔ عملیّه (۵)
27 - ندای درون
1403-09-13
نگارش برای انتخاب
26 - اجراء
1403-09-06
نگارش برای انتخاب
کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب این سایت تنها با کسب مجوز مکتوب امکان پذیر است.
با ما در شبکه های اجتماعی