گفت و گوی ما در این جلسه از حکمت، برای رسیدن به سوالاتی بنیادین است که بعضی از آنها را در اینجا آوردهام:
۱. آیا در بحث جلسه گذشته، این که بداهت منافاتی با عدم توقف و نامتناهیگری ندارد برای شما معلوم شد؟
۲. آیا برای شما روشن شد و پذیرفتید که بداهت منافاتی با تغییر و جابجایی ندارد و در چهارچوب آن میگنجد؟
۳. آیا در نگاه شما بداهت مساوی با بیارزش بودن و معلوم بودن برای هر کسی و در هر چیزی است و در مفهوم بدیهی اهمیت و ارزشی وجود ندارد؟
۴. آیا بازگشت به عقب و بازگشت به اصل و بنیاد انسانی به معنی حرکت لغو و بیحاصل یا حرکت دوری است؟
۵. تعریف استعاره چیست؟
۶. آیا استعاره و ارتباط معنایی و ارتباط انسانی که در آن صورت میگیرد نوعی "تفهیم و تفاهم انسانی" است-از آن نوع که در نشستهای ۸۸ و ۸۸ توضیح داده شد یا چیزی مجزای از آن است؟
۷. آیا در میان شناختهای انسانی نوعی از شناخت وجود دارد که رهزن نباشد؟
۸. آیا شناختی وجود دارد از جنسی غیر از استعاره؟
۹. آیا استعارهای وجود دارد که از نوع شناخت انسانی نباشد؟
۱۰. در ریاضیات جمع دو بینهایت باز هم بینهایت میشود، همانطور که جمع و ضرب بینهایت در هر عدد متناهی هم بینهایت میشود، چگونه چنین چیزی ممکن است؟
۱۱. در هندسه اقلیدسی و نااقلیدسی دو اصل موضوعی متضاد با هم چگونه بدیهی فرض میشود؟ در فیزیک نیوتونی و بعد از نیتون چگونه ممکن است؟
📝 ناصر قاضیزاده
در پیوند با جلسه ۱۱۹ حکمت نامتناهی و چهار بندی که اقای قدوسی مطرح کردند از باب روشنگری و ایضاح بحث، چند نکته تقدیم می شود وامید وارم دوستان به مباحثات ورود کنند.
نکته اول در مورد پرسش اول ، از سطح عقلی ،جایگاه بداهت با حرکت و سکون و هر تغییر دیگری ، نسبت عموم و خصوص من وجه دارد. از این رو بداهت وجدانیات و فطریات و اولیات هم میتواند ساکن ومتوقف و هم میتواند با تغییر و دگردیسی همراه باشد.
در مورد پرسش دوم، بداهت میتواند در جهان سراسرتحول پذیر و آشوبناک ، همچنان بدیهی و روشن باشد، حتی مهمتر آنکه اصل تحول و دگردیسی، فی نفسه یک قاعده بدیهی در معرفت شناسی ادمی محسوب میشود . پس اصل تغییر خوش بدیهی است و روند تحولات ، تبیین انسان و جهان ، بودن این اصل، ناقص وابتر می ماند.
سوم ، وقتی پیش فرض معرفتی و مجموعه داده ها و شواهد ما و بسیاری از انسان ها، بر مدار خلق و پویش مداوم جهان قرار دارد، امکان نوبه نو شدن بدیهیات بیشتری هم وجود دارد... و چه بسا انسان فردا ،با حفظ ویا عبور از بدیهیات اکنون ، به بدیهیات فراتر از حس و عقل و شهود کنونی ، دست یابد . مفهوم و موضوع بدیهی، از جهاتی برای کشف مجهولات کاربرد دارد و از جهتی دیگر، استدلال بدیهی نسبت نزدیکی با معرفت بالفعل بشری دارد و به استطاعت علم و عقل کنونی، گره خورده است .شاید در آینده معرفت شناسی وعلم ، آفاقی فراتر از حس ، علم و عقل کنونی ،بر ادمی پیدا شود که امروزه تنها در تخیل و تعقل وجهان ذهنی ما نقش بسته است.
چهارم ، امور بدیهی سنگ بنای معرفت آدمی و ترازوی استدلال شناخت های بعدی است. برخی از نحله های معرفتی اهمیت بدیهیات را بی همتا و کتمان آنرا به منجر به تله لاادری گری میدانند. طبعا این بحث از مهمترین محورهای مناقشات نظری ، همواره گشوده و جدلی الطرفین باقی خواهد ماند. اما چالش عمده این پرسش آنست که برخی برآنند که اساسا ما مقوله ایی به بنام بدیهی نداریم و اگر داریم بر معرفت جدیدی دست نمی یابد و توتولوژیک است.
فایل ها :
حکمت نامتناهی
جستوجو و نگرانی لایزال انسان در دیالوگ با آفاق بیکران اندیشه