جستجو
ورود کاربران
25 - انکار (۲)


در جواب تمرین جلسه قبل مطالب اندکی رسیده. معلوم نیست در بحث مهم و تاثیرگذار انکار چرا اینقدر واکنش اندک است. در هر حال نمی‌توان بدون کنکاش از این موضوع رد شد و لازم است بر روی آن توقف کنیم.

لطفا مراجعه دوباره‌ای به بحث "انکار"، "کلیات انکار" (جلسه ۵۰ رساله ۲) و وویس "دستورالعمل انکار" نموده و در آن تامل نمایید و برای ارائه و گفتگو در جلسه این هفته آماده باشید.

انتظار می‌رود حرف‌های جدی، سوالات ضروری، مطالب حساس و گفتگوی گرم و سرنوشت‌سازی را شاهد باشیم.

ناتمام...!

------------------------------------------------------------------------

انکار یعنی چه؟ به صورت مجمل یعنی برگشت انسان و خراب کردن پایه‌های فکری بنیادینی که در زندگی هستی‌شناختی او شکل گرفته. انسان وقتی به خودش نگاه می‌کند، نگاه مشخصی دارد به خودش، هستی، و فراتر از هستی مادی و خدا و پیامبر و اهل بیت و ماورالطبیعه و مناسک و الگوها و تقدیرات و... بنیادهایی که نگرش او را ترسیم می‌کند و نشان می‌دهد که او چگونه به جهان نگاه می‌کند. وقتی که فرد به نقطه‌ای می‌رسد که ضرورت دارد که او بزند و این بنیان را خراب کند. مثل کسی که در خانه‌ای زندگی می‌کند و به نقطه‌ای می‌رسد که باید این خانه را خراب کند و تا این را خراب نکند خانه جدیدی ساخته نمی‌شود. وقتی معماری می‌خواهد خانه‌ای در جایی بسازد، اگر آنجا زمین بکر نباشد و خانه‌ای در آنجا باشد، اولین کار این است خانه قبلی را خراب کند. حالا آن خانه خوب یا بد یا نو یا کهنه باشد. باید خراب شود. ما هیچ وقت مثل آن زمین بکر نیستیم. به خصوص ما که در ایران زندگی می‌کنیم و به خصوص نسل بعد از انقلاب. این نسل صبح تا شب تحت القائاتی بوده‌اند. حالا تبلیغات خوب یا بد. کاری نداریم. این بوق بالای سر این نسل بوده از زمانی که چشم باز کرده به این دنیا. تلویزیون و مدرسه و دانشگاه و خانه و خیابان و... بخش زیادی از این صداها درون فرد شکل می‌گیرد چه بخواهد چه نخواهد. چه فرد ملحد باشد چه دین‌دار. فردی که در این جامعه ملحد است چیزی درون او شکل گرفته که به ضدیت آن رسیده و در نهایت بغض نسبت به آن اعتقاد و دینی که دیده، آن را منکر می‌شود. دین‌دار متضاد آن است و می‌گوید این اعتقاد خوب است. اما هر دو درگیر این اعتقاد و القائات شده‌اند.

اما انکار؛ انکار به این معنا نیست که من ضد این شوم. انکار یعنی این اعتقاد را از اساس بزنم ویران کنم و ترک کنم و اصلا چیزی دیگر از همان القائات درونم نباشد تا بخواهم ضد آن باشم یا در تایید آن.

☀️دستورالعمل انکار

انکار چه زمانی و در کجا و چرا باید انجام شود؟

زمانی انکار ضرورت پیدا می‌کند که فرد دچار حالتی از سخافت شود. یعنی بنیان فکر او سخیف شود در ذهنش و وجودش. مثلا خدایی که همیشه با او درگیر است و نمی‌تواند آن را بپذیرد. پیامبر و توسل و همینطور نسبت تصورات دینی او با زندگی‌اش. انکار در اینجا ضرورت پیدا می‌کند.

آیا کسی دیگر هست که انکار برای او ضرورت داشته باشد؟ افرادی که ظرفیت وجودی و معرفتی به حدی است که میتوانند این انکار را انجام دهند و توانش را دارند در حین اینکه برایشان مشکلی ایجاد نمی‌کند و کمابیش می‌توانند با این مجموعه اعتقادی سازگاری داشته باشند و زندگی کنند، و حتی دیانت داشته باشند، اما می‌توانند با تمام قوا و قدرت، از این مجموعه عبور کنند و به مجموعه‌های دیگری بروند که نمی‌دانند کجاست.

اما برای چه آدم‌هایی انکار مفید نیست؟ افراد متوسطی که با مجموعه اعتقادتشان کج‌دارومریز دارند جلو می‌روند و نه می‌توانند پرش جدی‌ای داشته باشند و نه گیری دارند و دچار ریب باشد. یا باید با یک درگیری‌ای به این نقطه رسیده باشد یا برعکس ظرفش چنان بزرگ باشد که از این دره فکری پرش کند و برود آن طرف. پس کسی که وسط است، انکار به دردش نمی‌خورد.

معنی انکار، بغض و کینه و ضدیت نیست. انکار یعنی ترک و چشم‌پوشی و گذر. من با همه وجود این اعتقاد را کنار می‌گذارم. مثل اندیشه‌هایی درست یا غلط یا دارای شک یا محبوب است یا نفرت‌انگیز و فرد تصمیم می‌گیرد کنار بگذارد. انسان با قدرتش می‌تواند انجام دهد و کار سختی نیست. اقدام به انکار جز قدرت‌های انسانی است و فرق دارد با عناد دشمنی یا حب و دوست داشتن کنار بگذارد. انسان اگر به چیزی حب یا بغض دارد، یعنی ترکش نکرده‌ است. من اگر چیزی را ترک کرده‌ام یعنی واکنشی به آن ندارم دیگر و فراموشش کرده‌ام. کنار گذاشتن و ترک این مجموعه اعتقادی که انسان به تناقض و سخافت با آن رسیده، شروعش با جهش محکم است هرچند که این ترک یک دفعه و ناگهانی انجام نمی‌شود.

فرد در انکار باید به صورت انحصاری و مستقیم بنیان‌های باورهای خودش را هدف قرار گیرد و آن‌ها را ترک کند، اما اگر درگیر نتایج و جزئیات و ثمره آن شود، دچار مشکل خواهد شد. اگر انکار را با اعمال روزانه و مناسک و رفتارها قاتی کند، دچار مشکل می‌شود؛ برگردیم به مثال ساختن خانه. فرد در کنار جایی که می‌خواهد خانه بسازد، جای کوچکی را به خودش اختصاص می‌دهد تا بر ساخت و ساز خانه نظارت کند. مثل کانتینر که موقت است و سکونت کوتاهی که در آنجا دارد. اگر این کانتینر نباشد، جایی ندارد که در آنجا بتواند نقشه بکشد و زندگی عادی هم داشته باشد. در انکار و تخریب بنیان اعتقادی که انسان انجام می‌دهد، مجموعه کارهای روزمره انسان حکم همین کانتینر را دارد که نباید دست بخورد تا زمانی که بنای جدید ساخته شود. وقتی بنای جدید ساخته شد، کانتینر و هر چیز موقتی را کنار می‌گذاریم. در زمان انکار، تمرکز مستقیم روی بنیان‌های فکری است. مثلا اگر انکار پخش شود روی مناسک و پوشش و رفتارها و ارتباطات و اخلاق انسان، همه چیز به هم می‌خورد. اگر انسان قبل از اینکه اقامتگاه کوچک را بسازد، اول کلنگ بزند روی خانه اصلی جایی که می‌خوابیده، دیگر جایی برای آسایش ندارد. تمام ابعاد زندگی روزمره باید سرجای خودش باشد و دست نخورد. بهترین حالت این است که همانی باشم که قبلا بوده‌ام. اگر نماز می‌خواندم، بخوانم، اگر نمی‌خواندم، نخوانم. تا آن بنیان‌ها بازسازی شوند و بنیاد جدید برسد و آن بنیاد جدید زندگی روزمره را تغییر خواهد. چیزی که در جامعه ما به شدت هست که افراد به جای پرداختن به بنیادها، اول می‌پردازند به رفتارهای ظاهری. اول شروع می‌کنند به فحاشی به مقصرهای فرضی. اگر می‌خواهیم تغییری کنیم، اول باید بنیان تغییر کند. و بعد از تغییر بنیان و رسیدن به بنیان هستی‌شناسی جدید که با قدرت خودم بدون تقلید از دیگران آن را انتخاب کرده‌ام، تمام رفتارهای جدید را بر اساس آن تغییر دهم.

اولین نگاه هستی‌شناسی‌ای که در نسل‌های جوان و غیرجوان بعد از انقلاب که باید مورد انکار قرار بگیرد، تصوریست که از خدا دارند. خدایی که کنار از این موجودات است، اربابی است که در آسمان نشسته و ما خلق‌شده او هستیم، پس مال او هستیم، پس او حق دارد که هرکاری خواست انجام دهد و ما هم موظف هستیم حرف او را گوش دهیم. اگر گوش ندهیم، که دچار مشکلاتی خواهیم شد. این اساس اولین چیزی است که باید دور ریخته شود. همچین خدایی وجود ندارد و این اساس همه مشکلات ماست در خیلی از مواقع. مرحله اول انکار این مفهوم از خداوند است.

انسان اینجا بلافاصله سوال می‌پرسد که پس جاش چی؟ چه خدایی را بگذاریم؟

این نقطه‌ایست انحرافی و خطرناک. انسان در مرحله اول باید هر مفهومی از خداوند که در ذهنش می‌آید را کنار بگذارد و تمام مفاهیم در این مرحله مثل هم هستند. انسان نباید بترسد که ای وای، من الان ملحد شدم. هیچ ملحدی نشده است. هیچ ترسی نداشته باشید. تمام این مفاهیمی که جای خدا در نظر می‌گیرید، ساخته ذهن شماست و خدا نیست! هرچیزی که از خدا می‌سازید و توصیف می‌کنید، وهم شماست. کدام خداوند؟ خداوندی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است. این خداهایی که می‌سازیم کدامشان از رگ گردن به ما نزدیکتر هستند؟ خدایی که مثل خودم است. تا به خودم توجه می‌کنم می‌شود خدا. من عرف نفسه فقد عرف ربه. کوش؟ این خداهایی که ما داریم که هیچ کدام از این‌ها نیست. هر چیزی که از خدا در ذهن ماست، مفهوم باطلی است. انسان باید دور بریزد. نصوص دینی اجازه می‌دهند. پس نترسید.

مفاهیم قدسی هم همین‌اند.

- قرآن و کلماتش. با قرآن‌پژوهی بخواهیم آن‌ را بخوانیم. این که نشد قرآن که.

- ولایت. ائمه و اهل بیت. موجوداتی مقدس. چرا مقدس‌اند؟ ولایت یعنی چه؟ این‌ها دقیقا مانند همان مفهوم خدای کنار است.

زندگی خوش و حب به آن، با مرگ و دین و آخرت و خدا در تناقض است. مفهومی از دین و آخرت و اعمال و وظایف در ذهنمان داریم با زندگی جمع نمی‌شود. در مراقبه و مدیتیشن و یوگا، می‌بینیم که در زندگی خلافکارها هم هست. زندگی با مفهوم تمرکز نه تنها در تعارض نیست بلکه تمرکز برای آن واجب است. اینکه تمرکز و مراقبه را نداریم، مفهوم غلطی است که به دین نسبت می‌دهیم. این دین را باید انکار کرد.

نگاهی که به مناسک (نماز، روزه و...) داریم، نگاهی است که با تعالیم و آموزش‌های غلط همراه شده و از اساس غلط است. یک اثرش این است نماز و روزه و دیگر مناسک، با زندگی متضاد و متناقض می‌بینیم. در زندگی‌نامه راس اولبریکت آمده که وقتی کارش توسعه پیدا می‌کند، اواخر کارش سراغ آدم‌های خلاف قدیمی می‌رود و آن‌ها توصیه می‌کنند که روزانه باید خلوت و تمرکز داشته باشی، تا کارت توسعه پیدا کند. حالا اگر من نماز می‌خوانم، نمازی باید باشد که مرا به خودم برگرداند و همین زندگی مرا قوی کند. این انکار تا وقتی انجام نشود، مفاهیمی که از مناسک و معارف داریم غلط است.


🍃تمرین جلسه ۲۵

نکات ضروری انکار در فایل جدایی توضیح داده شده، لطفا آن را به دقت ببینید و با محتوای آن وضعیت خودتان را بررسی کرده و نتیجه را گزارش کنید.


فایل ها :


رسالهٔ عملیّه (۶)

رساله عملیه ۶ در زمانی شروع می‌شود که از یک سو ما از تجربه رمضان و فضای استثنائی آن بیرون آمده‌ایم و برای آینده خود امیدها و آرزوها داریم و از سوی دیگر در آستانه اربعین کلیمی هستیم. همه این‌ها به معنی این است که مقتضی ورود به این دوره از رساله آمادگی و تعهد و عمل بیشتر و بهتر و کامل‌تر است. از طرف دیگر رساله عملیه ۶ پس از تجربه پنج رساله عملیه می‌باشد که حدود هشت سال به طول کشیده است. آنچه در این رساله مطرح می‌شود تا حد زیادی ناظر و مشرف به مطالب دوره‌های قبلی رساله است و تجربیاتی که دوستان داشته‌اند و محتوایی که در آنجا بیان شده و سعی بر این است که از تکرار مطالب خودداری شود. بنابراین از یک‌سو باید دوستان برای یک عمل درست و کامل آماده و متعهد بوده و از سوی دیگر رجوع به مطالب قبلی داشته باشند. نحوه تعهد عملی دوستان به تدریج در هر بحث و جلسه روشن شده و ارجاع به مطالب قبلی هم در هر جلسه بیان می‌گردد. نحوه ارائه مطالب و محتوای جلسات تغییراتی خواهد کرد از جمله اینکه بخش مهمی از مطلب تنها به صورت کتبی ارائه شده و از سوی دیگر بیش از گذشته مبتنی بر کار دوستان و بازخوردی است که از سوی آنان ارسال می‌گردد. همچنین فعالیت و تمرین‌های بیشتری برای دوستان در جلسات مقرر خواهد شد. به امید استفاده بیشتر از وقت و عمر و تعامل جمعی کامل‌تر و حضور پررنگ‌تر.


بحث :

1 - 1404-07-27 گفت‌وگو مشاهده فایل ها :
2 - 1404-07-27 نکات ضروری انکار مشاهده فایل ها :

آخرین جلسات برگزار شده ؟
28 - چه‌گونه قرآن بخوانیم؟ (ارائهٔ تجربیات و سؤالات)
1404-08-17
رسالهٔ عملیّه (۶)
27 - مقدّمات و مختصّات «توجّه به نفس»
1404-08-10
رسالهٔ عملیّه (۶)
26 - نکتهٔ محوری انکار (کارگاه)
1404-08-03
رسالهٔ عملیّه (۶)
18 - باب ۲ - فصل ۶ (تقیّه)
1404-08-28
بر آستان خِرَد (۲)
کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب این سایت تنها با کسب مجوز مکتوب امکان پذیر است.
با ما در شبکه های اجتماعی