۱- روز جمعه اول ذیالقعده برابر با اول اربعین کلیمی-یا موسوی- است. در جلساتی که در سالهای قبل مصادف با این ایام بود به اندازه کافی در این رابطه توضیح داده شده است. اینکه چرا ما نیازمند برنامههای دورهای همچون این اربعین هستیم و چگونه باید از آن استفاده کنیم و سوالات و توضیحات دیگری در این رابطه. اکنون که در این دوره جدید رساله بنا بر این است که حرکتی را از نو و از "نقطه صفر" شروع کنیم، این ایام فرصت مناسبی است که بتوان اقدام برنامه ریزیشده و مشخصی را انجام دهیم.
۲- در جلسه قبل گفته شد : " نقطه شروع این تصمیم و "سیر آن" و "زندگی انسانی" چیزی نیست مگر "خویشتن" به معنی نامتناهی و نامحدود و فراتر از هر زندان نظری و عملی. این مطلب ممکن است برای همه روشن و بدیهی باشد، اما آنچه که مهم است اینکه اکثریت انسانها اهداف و نیتها و واقعیتهای دیگری را به جای خویشتن گرفته و زندگی خود را بر آن اساس استوار میکنند. کمتر انسانی یافت میشود که معترف به این نقطه شروع و اصل اساسی محوریت خویشتن نباشد؛ اما در زندگی واقعی به ندرت کسی را میتوان یافت که در درک مصادیق آن دچار اشتباه نشده و "مظاهر غیرخودی" را به جای "خود" و "لایههای شخصیتی" را به جای "ذات" و "احساسات و خصلتها و تشعشعات غریزی و باورها" را به جای "خویشتن" عَلَم نکرده باشد. بنابراین مهمترین نکته در نقطه شروع، درک انحرافات و اشتباهات و فهمیدن "نقطه اصلی حرکت" به راستی و درستی و تطبیق آن با خویش است. بدون انجام درست این عمل نمیتوان سیری را شروع کرد و این اساسیترین "درگاه ورودی" در رساله عملیه ۵ است.
۳- اکنون مهمترین هدف در این اربعین پیدا کردن و جواب دادن به این سوال است که "اگر نقطه شروع "خویشتن" است، اکنون من -به تناسب این نقطه شروع- کجا هستم و در چه وضعیتی قرار دارم و چه باید بکنم و سیر من چیست و مشخصات آن کدام است؟" پیدا کردن نقطهای که در آن ایستادهام بهترین زمینه برای درک "سیر من در آینده" است و اینکه "چگونه باید حرکت کنم و بهترین مراقبه من چیست و در مواقف و شرایط گوناگون فردی و خانوادگی و اجتماعی مسئولیت من چیست و وظیفه و مراقبه من چه باید باشد؟"
۴- در جلسه قبل گفته شد که: "رسیدن به نقطه وجودی خود نیمی از حرکت است اما چه بسا کسانی به این نقطه نرسند واز راههای دیگری حرکت را ادامه دهند. این دلیل بر پیش و پس بودن کسی نیست. راههای به سوی خداوند فراتر از تحلیل و توضیح ماست." بنابراین لازم نیست که سیر انسانی حتما با این توضیحاتی که در اینجا گفته میشود همراه و هماهنگ باشد. جمله طلایی همیشگی نباید فراموش شود که "میزان حال انسان سالک است" و نه "کلیشهها و قواعد و قراردادها". بنابراین کسی که در نقطه دیگری است و سیر خاص خود را دارد و نیازها و برنامههای مورد احتیاج خود را در آن سیر مییابد و حرکت خود را پیگیری میکند، باید به سیر خود احترام گذاشته و تا وقتی که مشکل و مانعی غیرقابلحل برای او ایجاد نشده است، به مسیر خود همچنان ادامه دهد. نباید ارزیابیهایی مبنی بر اینکه این فرد و دیگری در مسیر حرکت انسانی جلوتر یا عقبتر هستند را ملاک قرار داد. هیچ انسانی از مرتبه انسانی دیگری آگاه نیست و آنچه که مهم است اینکه ما برای خود مسیر روحی را یافته و نقاط مثبت آن را استفاده نموده و نقاط منفی را ترمیم کنیم و در این میان آنچه که اهمیت دارد و میزان ارزیابی؛ "حال روحی و فکری فرد" است.
۵- از آنچه گفته شد روشن میگردد که درک "نقطهای که در آن هستیم" تمام "تکلیف انسان در این مرحله از زندگی" را روشن میکند و قدم ارزشمندی است که میتوان در این اربعین کلیمی برداشت و نه تنها یک اربعین را برای آن صرف کردن اتلاف عمر نیست بلکه رسیدن به این نتیجه به معنی استفاده بهینه از این فرصت است.
۶- نقطه توجه به خویشتن -به معنی ابتدایی و اولیه آن- را میتوان نقطه شروع سیر شخصی دانست. (واژه های توجه به ذات، توجه ذاتی، و بازگشت به خویشتن را هم در این نوشته به همین معنی بگیرید). برنامهریزی این اربعین برای این است که بدانیم ما در چه نقطهای قرار داریم و کجای جهان خویشتن ایستادهایم و نسبت ما با "نقطه توجه ذاتی" یا "نقطهای که توجه ذاتی و بازگشت به خویشتن را میتوانیم شروع کنیم" چیست؟ چه اندازه فاصله داریم؟ آیا باید به سوی آن برویم یا راه دیگری را برگزینیم؟ آیا موانع مهمی در راه ما تا رسیدن به این نقطه وجود دارد؟ و سوالاتی از این قبیل.
۷- در انتهای این اربعین ممکن است نتایج گوناگونی رسیده و جواب این سوالات برای هر فرد به گونهای باشد. هیچکدام از این جوابها بهتر از دیگری نیست و هیچ جوابی به معنی عقب و جلو بودن فرد در سیر انسانی نیست بلکه آنچه که اهمیت دارد اصل آگاهی انسان بر نقطه توقف و ایستادن خویشتن و رسیدن به جواب است. هر جوابی که فرد برسد با دیگری تفاوتی ندارد بلکه مهم رسیدن به جواب است.
۸- حداقل جوابهای زیر قابل تصور است:
اول- ممکن است انسان به این نتیجه برسد که در نقطهای دور از نقطه خویشتن قرار داشته و اصلا منطقی نیست که به سوی خویشتن و توجه به نفس حرکت کند و بهترین جاده سلوک برای او از مسیری میگذرد که غیر از نقطه شروع توجه به نفس است؛
دوم- ممکن است موانعی را برای رسیدن به نقطه توجه به نفس درک کند که سخت و طاقتفرسا است و عبور از این موانع برای او ممکن نیست و یا اراده آن را ندارد و یا مصلحت نیست و یا خودش اینگونه فکر میکند؛
سوم- ممکن است که راه رسیدن به نقطه توجه ذاتی برای او روشن و یا قابل روشن کردن باشد و تصمیم بگیرد که به سوی آن حرکت کرده و سیری برای خود تدارک ببیند؛
چهارم- ممکن است خود را در نقطه شروع یک سیر وجودی ببیند در این صورت لازم است که تمام حواشی و انحرافات در مسیر را با تمام قوا کنترل کند؛
پنجم- ممکن است ابزارها و وسایل ارزشمندی را تشخیص دهد که نیروی او را چند برابر میکند؛
ششم- ممکن است در عین اینکه به مسیر نزدیک است، ضعفهایی را تشخیص دهد که باعث سست شدن شدید سیر او میگردد، بنابراین باید نیروی اصلی را بر این ضعفها متمرکز کند؛
همچنین موارد دیگری که بسیار متنوع و بیشمار هستند.
۹- اولین نیاز برای این اربعین و این هدف، برقرار کردن نظم است. منظور از نظم در اینجا، نظم خشک ظاهری نیست. در جلسه ۱۳ رساله ۴ در باره نظم توضیح کافی داده شده است. در آنجا گفته شده که: "برخلاف نگاه ابتدایی، نظم امری محتوایی است و نباید آن را در نظم ظاهری منحصر نمود، اگرچه بازتاب آن در عمل و زندگی ظاهری انسان هم ظاهر میشود. معیار نظم، رسیدن انسان به این توانایی است که از طریق منظم نمودن حرکات و افکار و تصمیمها و نتایج آن بتواند بر زندگی خود مسلط شده، آسیبهای آن را بشناسد، برای نقاط حساس تصمیم بگیرد، ارزیابیهای خود را به نتیجه رسانده و در نهایت سِیر حرکتی خود را به مقصد برساند."
۱۰- تعیین تکلیف مسائل و نیازهای انسان ضرورت دیگری است که باید در این اربعین به دنبال آن رفت. منظور مسائل و نیازهایی است که مانع فرد برای رسیدن به "نقطه ذاتی و بازگشت به خویشتن" میگردد. جوابهایی مانند مورد دوم از بند ۸ -یا جواب دیگری از این قبیل- میتواند برای شروع مناسب باشد. انسان میتواند این جواب را در طول اربعین به آزمون بگذارد به این صورت که بر اساس ان برنامه اربعین را تدارک ببیند و شکافهای روحی و روانی آن را در عمل پیدا کند.
۱۱- برنامه خلوت در اندازه و شکلی که برای فرد مقدور است. مثلا به صورت برنامه سحر یا در نماز یا در هر شکل دیگر. همان اندازه که فرد میتواند در این اربعین به صورت منظم و حساب شده به سوی آن برود. در جلسه ۱۲ رساله ۳ در این رابطه و شکل انجام آن توضیحات کافی داده شده است.
۱۲- برنامه مناجات و اتصال با نامتناهی برای افراد مختلف میتواند نمودهای گوناگونی داشته باشد، اما هرچه که با خلوت و توجه به نفس بیشتر و در شکل نامتناهیتری نمود پیدا کند بهتر است.
۱۳- در نهایت آنچه که لازم است رسیدن به یک برنامه روزانه است. منظور برنامه زمانبندیشده برای اعمال روزمره نیست، بلکه منظور این است که انسان در طول روز تکلیف خود را با خود و مسیر و دنیای روزمره بداند و با انجام آن به آرامش و نتایج نسبی برسد. مجموعه تمام آنچه که گفته شد به این نهایت میرسد که اعمال روزمره انسان در این اربعین بر چند قسم است و هرکدام عمل خاص انسان را لازم دارد:
اول- خلوت و توجه به ذات -در صورت امکان و به مقدار ممکن- که باید در زمان و شکل خاص فرد انجام شود؛
دوم- مناجات و توجه انسان به نامتناهی در شکل مقدور فرد؛
سوم- بخشی از اعمال روزمره که میتواند به صورتی انجام شود که مسیر انسان به سوی "نقطه ذاتی" پیموده و به آن نزدیکتر شده و قدرت توجه و تمرکز انسان قویتر شود (همانطور که در بالا گفته شد، منظور از نقطه ذاتی عبارت است از "نقطهای که توجه ذاتی و بازگشت به خویشتن را میتوانیم شروع کنیم") ؛
چهارم- اعمال و رفتاری که میدانیم چگونه باید انجام گیرد تا موانع روحی انسان برای "توجه ذاتی" و قرار گرفتن در نقطه ذات و شروع برداشته شود؛
پنجم- اعمال و رفتاری که هیچکدام از این نتایج را نداشته اما متناسب با روح و روان انسان است و فرد میتواند آن را متناسب با شأن و جایگاه خود انجام دهد اگرچه اثری در سیر وجودی او ندارد؛
ششم- اعمالی که هیچ محاسبه و مراقبه درخوری نسبت به آن نیست و رضایت انسان را براورده نمیکند و هیچ محاسبهای در مورد آن نمیتواند جواب مثبت بدهد و راهی برای تغییر آن نیست.
۱۴- در پنج مورد اول تکلیف روشن و واضح است اما در مورد ششم تنها راه ان رها کردن ان است و البته این زمانی است که واقعا برآورد انسان درست بوده و نتواند در مورد آن کاری انجام دهد و البته در این شرایط مسئولیتی هم متوجه او نیست و آزاد گذاشتن خویشتن خود یک "عمل روحی ارزشمند و نتیجهبخش" است و نتایج خوبی خواهد داشت.
۱۵- در صورتی که این برنامه با نظم محتوایی و استمرار در این چهل روز انجام شود؛ فرد میتواند به خودآگاهی ارزشمندی برای ادامه مسیر دست یابد و بسیاری از سرگردانیهای ضجرآور از بین خواهد رفت. نتیجه نهایی، درک نقطهای است که "فرد در آن ایستاده" و اینکه "مسیر به سوی نقطه توجه به ذات از کجا و چگونه است" و "برنامه پیمودن این مسیر" و هرچه که لازمه آن است.
۱۶- درنظر داشته باشید که رسیدن به جواب در "سوالات بنیادین" پروسهای زمانبر و مرتبه به مرتبه است. هرگز نباید در این سوالات -مانند "کار" و "انتخاب بنیادین" و "عصای موسایی من کدام است"- به دنبال جواب در این اربعین و زمانهای مشابه بود. آنچه که درهر مرحله و برنامه زمانی روشن میشود تنها مرتبهای از درک یک مفهوم بالاتر و کاملتر است و در هر زمان و مرتبه از زندگی ظرفیت وجودی و معرفتی انسان تنها گنجایش درک مرتبهای از این حقیقت برتر را دارد. اما در اربعین کلیمی شما میتوانید به سوی درک بخشی از این جوابها گام بردارید و مسیر رسیدن به مراتب دیگر را درک کنید.