۱. اکنون که ماهیت تغییرات بنیادین و شیوه مدیریت آن مورد بحث قرار گرفت، سوال بعدی این است که چه زمانی و چگونه باید وارد یک برنامه اجرایی مدیریت شده برای این نوع تغییرات شویم؟
۲. در بند ۱۲ چکیده بحث قبلی رساله مراحلی برای تصمیمگیری در مورد نحوه ورود به تغییرات بنیادین ذکر شد. همچنین سوال اول از تکلیف جلسه گذشته به عنوان تمرین مقدماتی برای آن و سوال ویژه به صورت جزئیتر وارد بحث شده است تا نمونه سخت و طاقتفرسا و در عین حال با مصادیق متفاوت را برای تمرین و تامل در اختیار دوستان قرار دهد. اکنون ورود به این برنامه یا خارج شدن از آن و یا انتظار برای آن را در یک برنامه اجرایی متشکل از چند گام به صورت روشنتر توضیح داده خواهد شد تا دوستان بتوانند این سه گام را برای خود برنامهریزی نمایند. با توجه به در پیش بودن ایام محرم، میتوان آن را زمان مناسبی برای اجرای این برنامه در نظرگرفت اما قبل از ان باید مطمئن شد که برنامه درست و قابلقبولی برای آن وجود دارد. بدون برنامه معتبر وارد شدن، خسارت به مراتب بیشتری خواهیم داشت. چند روز باقیمانده تا ایام محرم میتواند زمان مناسبی برای رسیدن به یک برنامه معتبر باشد.
۳. گام اول این است که ببینیم چه موضوع مشخصی برای هدف قرار گرفتن در یک برنامه بنیادین در زندگی و شخصیت ما وجود دارد. این موضوع میتواند یک خصلت و حالت یا یک رفتار و حتی نوع نگاه و نگرش باشد. موضوع میتواند موارد دیگری هم باشد اما هرچه هست باید بتواند موضوع رمزهای اول و دوم (گفته شده در بندهای ۹ تا ۱۱ جلسه گذشته) باشد. موضوعی میتواند مشمول این رمزها باشد که از یک نگرش زیربناییتر سرچشمه بگیرد. به عنوان مثال ، رفتار یا خصلت و نگرشی که وقتی انسان به درون خود مراجعه میکند متوجه میشود که همه آن ناشی از نوعی نگاه ناخوداگاه است که درون انسان به صورت اعلام نشده جریان دارد (رمز اول) و به محض آنکه به آن توجه میکند درمییابد که بنیان غلطی که درون تاریکی روح و و روان او عامل چنین رفتار و خصلت و نگرشی بوده از اساس دگرگون میشود و ریشه آن شروع به ضعیف شدن و خشک شدن میکند (رمز دوم).
۴. اکثریت قریب به اتفاق افراد موضوعاتی برای تغییر بنیادین در شخصیت و زندگی خود دارند و نباید خودمان را از این اکثریت جدا بدانیم. اما گاهی رسیدن به این موضع چندان سهل و ساده نیست. همچنان که گاهی دلابلی وجود دارد که ایجاب میکند که به این برنامه نپردازیم. دراینجا چند مانع و دلیل رایج برای عدم درک این تغییر بنیادین و موضوع آن و یا لزوم تاخیر یا تعطیل برنامه ذکر میشود:
اول- بخشی از موانعی که در بند ۸ چکیده جلسه گذشته ذکر شد باعث میشود که انسان عامل تغییر یا عدم تغییر را به چیزی نسبت دهد که امکان استفاده از رمز اول وجود ندارد. به هرصورتی -درست یا نادرست- که انسان یک خصلت و رفتار و وضعیت را به چیزی غیر از نگرش درونی خود بازگرداند به صورت خودکار از این برنامه خارج شده و امکان عمل طبق این چند گام برای او وجود ندارد.
دوم- در مورد ششم از بند ۱۲ نوشته گذشته گفته شد که نتایج برنامههای بنیادی از طریق نگاه کردن و نگریستن و توجه به نفس ظاهر میشود و نمیتوان با فشار و اجبار و قدرت اراده به نتایج بنیادین رسید، اما با این حال نتایجی که به تدریج از طریق نگریستن حاصل میشود "اگرچه اندک و در طول زمان و درظاهر قابل اعتنا نیست، اما التزام عملی به آنها و مراقبت در همان نتایج اندک و در ظاهر بدون فایده به اندازهای مهم است که عدم التزام به آن ممکن است تمام آنها را از بین برده و حرکت را با شکست روبرو کند. نتیجه این که در برنامههای تغییر بنیادین، اعمال ظاهری -نفیی و اثباتی- بسیار اندکی تعبیه میشود اما همین مقدار اندک مهمترین نقش را در بزنگاهها دارد و امکان ندارد بدون التزام دقیق و موبهمو به این رفتارهای طراحی شده به نتیجه رسید. چه بسا یک رفتار به ظاهر کماهمیت، یک بینظمی، یک بیتوجهی در طول برنامه چهلروزه انسان، چنان اثر مخربی داشته باشد که کل زحمت چهل روزه را از بین برده و انسان مجبور گردد از نو آغاز کند حتی اگر ۳۹ روز زحمت طاقتفرسا کشیده باشد!
سوم- در بسیاری از موارد انسان بیش از هر چیز نیازمند استمرار یک برنامه عادی با دستورات روشن و مشخص است. گاهی این دستورات مشخص میتواند فقط مراقبه و محاسبه و یا ارکان حرکت انسانی باشد. همچنین در مواردی، استمرار خود به تنهایی و بدون توجه به محتوای آن مهمتر و نتیجهبخشتر از هر چیز دیگر است. در این موارد گاهی چنان استمرار اهمیت پیدا میکند که استمرار یک زندگی متوسط و بدون دستورات کافی، نتیجهبخشتر از دستورات ارزشمند بدون استمرار است.
چهارم- اما در بسیاری از موارد، فرد اگرچه مسائل بنیادینی دارد اما سیر روحی او در نقطه توجه ذاتی یا هر نقطه دیگر به اندازه کافی در حال اجرا است و بهترین کار ادامه آن و توجه نکردن به این مشکلات و مسائل بنیادین است.
۵. راهحل فرد در هرکدام از موارد ذکر شده در بند ۴ متفاوت است:
• در مورد اول فرد باید به اصلاح نگرش و درک و فهم بیشتر حالات خود روی آورد که لازمه آن برنامههای نگرشی خاصی است و روشهای اجرایی خود را دارد که بخشی از آن در مجموعههای "معرفت انتخاب" و یا در "تمرینهای کاوش وجودی" بیان و طراحی و اجرا شده است.
• در مورد دوم باید دانست که در اکثر موارد برنامه دچار خلل است و بیشتر از قدرت و ظرفیت فرد طراحی شده و باید اصلاح شود. درموارد اندکی این فرد است که باید التزام خود را به این برنامه اصلاحشده تامین کند و در موارد اندکی ممکن است مشکلات بیش از این باشد.
• در مورد سوم انسان باید فقط به استمرار بپردازد و هر دستور دیگر غیر آن را ترک کند.
• در مورد چهارم باید برنامههای اصلاح بنیادین -به این معنی که در اینجا گفته شد و نه هر برنامه بنیادین- را رها کرده و به برنامههای متناسب با خودش بپردازد.
۶. گام دوم در شرایطی شروع میشود که با توجه به تمام مطالبی که در گام اول ذکر شد باز هم نتیجه بگیریم که باید به سوی یک برنامه بنیادین رفت. در این صورت باید در مورد خاصی که قصد اصلاح بنیادین آن را داریم به جستجوی این دو رمز پرداخت. راه پیدا کردن تنها با توجه و کنکاش وجودی هموار میشود. اینکه انسان خصلت یا رفتار یا حالت نفیی یا اثباتی موردنظر خود را درون خود کنکاش کند تا بداند که این حالت و رفتار از چه نگاه و نگرشی برمیخیزد. مهمترین مساله در اینجا دریافت درست این نگرش و باور "به صورت جزئی و موردی" است. باورها و نگرشهای کلان و کلی و یا غیرمربوط به مساله انسان نمیتواند نتیجه مطلوب را داشته باشد.
۷. اما ادامه و تکمیل گام دوم پس از دریافت این "باور زیربنایی و اصلی" کار راحتتری است. عموما اگر این "باور و نگرش زیربنایی" به شکل صحیحی دریافت شود؛ نگاه و توجه به آن عامل تضعیف آن است. همانطور که قبل از این توضیح داده شد (جلسه ۲۶ رساله ۴)؛ ناخوداگاه انسان با توجه و درآمدن از تاریکی به سرعت در معرض تغییر قرار میگیرد. بخشی از متن آن جلسه با اندکی تغییر در اینجا نقل میشود: "هرچه که نگرشها، خصلتها و ملکات عمیقتر و ناخودآگاهتر باشد، تغییر آنها از جهتی "سهولت" و از جهت دیگر "امتناع" بیشتری دارد. امتناع آن در پنهان و ناخوداگاه بودن آن است. در واقع فرد نه تنها دخالت نگرشهای خود در زندگی را نمیداند و نمیبیند، بلکه نگرشهای زیربنایی و ملکهشده او همچون عینکی است که جهان را به گونه دیگری به او نشان میدهد و این توهم را به صورت واقعیت فرض میکند. اما سهولت تغییر آنها به این است که وقتی فرد از طریق "بازگشت و کنکاش خویشتن" به این نگرش و باور نادرست آگاه شد و آن را از تاریکیهای وجودی و شخصیتی بیرون آورد، همچون "مومی در مشت او" تحت تسلطِ اراده و انتخاب او قرار میگیرد. در واقع مشکل باورهای بنیادین در نادیدن آن است و به محض آنکه انسان هوشیار شد و آن را مورد مشاهده قرار داد، "مشاهده" و "انتخاب" و "تغییر مطلوب" بر هم منطبق بوده و نتیجه حاصل میشود، اگرچه فرایند هوشیاری و مشاهده گاهی طولانی است و برای بعضی از "باورها و خصلتهای بسیار پنهان" چه بسا سالیان طولانی از عمر انسان را صرف خود کند".
۸. گام سوم تبدیل محتوای به دست آمده در گام دوم به یک "برنامه اجرایی" با "مرزهای کاملا روشن، اجرایی و قابلمحاسبه" است. باید به صورت شفافی برای انسان روشن باشد که مثلا چه چیزی را باید ترک کرده یا اجرا کند. موضوع "نفی یا اثبات عملی" میتواند "یک رفتار، گفتار، اندیشه، اقدام ، عدم اقدام" و یا هر چیز دیگر باشد اما به شرط دقیق و روشن و شفاف بودن به صورتی که هیچ ابهامی در مرز بین "عمل درست و دقیق" و "غیر آن" نباشد. برای هر مورد از این برنامه باید انسان به خوبی بتواند بدون ابهام به عمل بپردازد و مرزهای دقیق آن را رعایت کرده و هیچ ابهامی مانع او نشود.
۹. هرچه که باور و نگرش کشفشده عمیقتر باشد اثر این برنامه اساسیتر است؛ اما در مقابل برنامه باید "دقیقتر و مهندسی شدهتر" باشد. برای "اصلاح بنیادین باورهای عمیق روحی" نمیتوان از برنامههای ضعیف و متعارف استفاده نمود. همچنین در برنامه دقیقتر، رعایت دقیق و موبهموی آن ضروریتر است. یک برنامه چهلروزه بسیار دقیق میتواند کاملا حیاتبخش و تحولآفرین باشد، اما به همان نسبت اجرای دقیق آن ضروری است تا جایی که یک تخلف در طول چهل روز همه نتیجه را بر باد میدهد و لازم است که دو مرتبه آن را شروع کرد!
۱۰. برنامههای اصلاح بنیادین حتما باید زمان محدود و مشخصی داشته باشد. برای اموری که در روح انسان محکم شده همچون اعتیادی خانمانبرانداز روان را در تصرف دارد؛ باید برنامه اصلاح بنیادین حداقل چهل روز ادامه داشته باشد، اگرچه دورههای تمرینی و ازمودن کمتر از آن -حتی یکروزه- هم قبل از ورود به برنامه اصلی مجاز است.
۱۱. در این موارد؛ برنامه چهل روزه میتواند شروع خوبی باشد اما ادامه آن به صورت کلی -بدون فشاری که در این چهل روز وارد شده- بین شش ماه تا دو سال باید مواظبت در آثار نمود تا نتایج با بیتوجهی انسان از بین نرود. در بعضی از موارد خطر بازگشت حالات و باورهای قبلی تا انتهای عمر انسان وجود دارد.
+ تکلیف هفته هشتم (شماره۷)
سوال زیر را با دقت بخوانید؛ چون در این جلسه بحث اجرایی است، باید جواب به صورت مختصر و اجرائی باشد آنگونه که در "چکیده دستوری" تمرین کردید. بنابر این جواب را به صورت "چکیده" و "دستوری" و به همان حجمی که ذکر شده بیان کنید:
- سوال
گامهای اجرایی و بحث آن را با وضعیت خودتان بسنجید و ببینید به چه نتیجهای میرسید و جواب را در متنی که بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ کلمه است توضیح کامل و دقیق و اجرایی بدهید.