جستجو
ورود کاربران
24 - چرا با «قرآن» مخاطبه می‌کنیم؟


●سوالی که دوستان مطرح کرده بودند این است که چرا در این برنامه صبح‌گاهی که باید تمرکز و توجه به نفس باشد، قرآن گوش می‌دهیم؟ مثلاً چرا موسیقی یا آهنگ‌هایی که برای یوگا یا این‌گونه فعالیت‌ها استفاده می‌شود، گوش نمی‌دهیم؟ این سوال قبلاً هم مطرح شده بود.

●در عین این‌که ما تمرکز داریم یک هدف مخاطبه‌ی با قرآن حضور و ورود و نزدیک شدن در حد خودمان به حقیقت قرآن است. این‌که من صرفاً با خودم تمرکز کنم، یک مرحله است، اما مرحله‌ی دیگر این است که بخواهم به یک جهان واقعی و معرفتی نزدیک شوم. حال، آن جهان معرفتی چیست؟ این همان متن مقدس است. چرا ظاهر قرآن اجازه نمی‌دهد ما به حقیقت آن برسیم؟ این ظاهر، که ممکن است انسان را درگیر قرآن‌پژوهی، ترجمه و داستان‌های قرآن کند، می‌تواند مانعی باشد که فرد را از حقیقت قرآن دور سازد. اما زمانی که من در محضر قرآن توجه به نفس می‌کنم و از این ظاهر عبور می‌کنم، زمینه‌های رسیدن به حقیقت قرآن برایم فراهم می‌شود—البته در حد خودمان، نه در آن مرتبه‌ای که اولیای الهی یا معصومین علیهم‌السلام به آن دست می‌یافتند.

«إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ». فقط کسی که مخاطب قرآن است، آن را می‌فهمد. در بالاترین مرتبه، پیامبر و معصومین علیهم‌السلام مخاطب قرآن هستند، و پس از آن‌ها اولیای الهی. اما بر اساس یقینیات دینی، ما نیز همگی مخاطب قرآن هستیم. بنابراین، باید در حد خودمان از قرآن بفهمیم.

⬅️فهم قرآن تنها در ظاهر آن خلاصه نمی‌شود.

این متن تفاوت چندانی با سایر کلام‌های عادی ندارد اگر صرفاً بخواهیم آن را به‌صورت متنی بفهمیم، یا در حوزه‌ی قرآن‌پژوهی و تفسیر محدود شویم. البته این‌ها ارزشمند هستند، اما فهمی که خداوند می‌خواهد ما به آن برسیم، فهمی از حقیقت قرآن است—و این، در حد خودمان، باید برایمان حاصل شود.

چگونه این کلمات را می‌فهمیم؟

⬅️زمانی که از ظاهر فراتر برویم.

بنابراین، مخاطبه یعنی رسیدن به مرتبه‌ای که قرآن را درک کنیم. این مرتبه برای ما نیز قابل حصول است، و اگر مراقبت، استمرار، و نظم در این مسیر داشته باشیم، مراتبی از این درک برای ما نیز حاصل خواهد شد.

●بحثی مطرح شد درباره‌ی این‌که در ارتباط با نماز، باید از تعقل شروع کنیم یا تعبد. به‌ویژه یکی از دوستان این موضوع را در زمینه‌ی برخورد ما با فرزندان هنگام آغاز نماز خواندن مطرح کردند. سؤال این بود که آیا در این مرحله می‌توانیم رویکردی عقلانی داشته باشیم؟ و اگر بخواهیم تعقلی برخورد کنیم، آیا وسایلی که برای این کار به‌کار می‌گیریم، نتایج مطلوبی خواهد داشت؟ در این مورد، نکاتی را بیان کردم، و پس از آن، ایشان سؤالی مفصل و خوبی را مطرح کردند که حاوی تذکرات خوبی بود. بنابراین، قصد دارم این مطلب را بار دیگر به‌طور کامل‌تر بیان کنم تا بتوانم آن‌چه را که مدنظر دارم بیشتر شرح دهم.

●اولاً، تعقلی که در اینجا مطرح می‌شود، عقل جامع است، نه عقل خشک. در رساله بارها به این موضوع اشاره شده که ما دو نوع برخورد عقلی می‌توانیم داشته باشیم: یک نوع، عقل منطقی و خشک است که در برابر هرگونه تقلید و توجه به جنبه‌های غیرمنطقی قرار می‌گیرد. این همان رویکردی است که فرد می‌گوید: «برای من باید منطقی توضیح بدهی»—اما به این معنا که فقط یک‌سری استدلال‌های صِرف و بی‌روح ارائه شود، بدون هیچ احساسی یا عاملی فراتر از این منطق صِرف. اما این عقل مدنظر ما نیست. چنین عقلی شبیه همان طرز فکری است که در قرن نوزدهم، یک جراح غربی بیان کرده بود: «من زمانی خدا را قبول می‌کنم که او را زیر چاقوی جراحی‌ام پیدا کنم.» این در واقع یک عقل ناقص، ضعیف و کاملاً عقب‌مانده است.

●همین‌طور، عقل نباید در مقابل احساس، شهود یا تقلید قرار بگیرد. برای درک بهتر، می‌توان مثالی زد: فرض کنید فردی به پزشک مراجعه می‌کند. عقل ناقص و عقب‌مانده می‌گوید که این فرد باید تمام دانش پزشکی را خودش یاد بگیرد، همه‌چیز را بررسی کند، و هیچ‌گاه بر توصیه‌ی پزشک تکیه نکند. اما عقل جامع می‌گوید که شناخت کلی از پزشکی و تحقیق درباره‌ی پزشک لازم است، اما پس از آن، باید به او اعتماد کرد. عقل جامع همان عقلی است که در چنین شرایطی می‌گوید: اگر پزشک تشخیص داد که جراحی لازم است، نه‌تنها باید به حرفش گوش بدهی، بلکه حتی خودت با اختیار خودت هزینه‌ی دکتر بیهوشی را هم پرداخت کنی تا کاملاً بیهوش شوی و جراحی انجام شود. در این‌جا، نه‌تنها عقل متوقف نمی‌شود، بلکه در نهایتِ کارکرد خود، تو را به تصمیم درست هدایت می‌کند. اما اگر عقل بگوید که نباید چنین کنی، این دیگر عقل نیست، بلکه ضد عقل است. عقل جامع تشخیص می‌دهد که کجا باید تحقیق کرد و کجا باید تقلید نمود. مثل همان مثال پزشکی که گفته شد: یک‌جا عقل می‌گوید باید با دقت تحقیق کنی، اما جایی دیگر می‌گوید که باید به متخصص اعتماد کنی. این عقل ناقص همان عقلی است که می‌گوید اگر خدا وجود دارد، باید بتوانی او را زیر چاقوی جراحی پیدا کنی. عقل جامع اما می‌فهمد که خدا جسم نیست که بتوان او را با ابزارهای مادی سنجید. عقل در هر موقعیتی، نقش مناسب خود را پیدا می‌کند. مثلاً یک تاجر وقتی می‌خواهد معامله‌ای انجام دهد، عقلش می‌گوید که باید با دقت و حساب‌گری پیش برود، فریب ظاهر و رفتار خوب طرف مقابل را نخورد، و همه‌چیز را دقیق بررسی کند. اما در زندگی زناشویی، اگر کسی بخواهد مدام برخورد منطقی و حساب‌وکتاب‌گونه داشته باشد، زندگی‌اش به جهنم تبدیل می‌شود. در این‌جا، جایی است که باید احساس را در تصمیم‌گیری دخیل کرد و از سخت‌گیری‌های منطقی دور شد. بنابراین، عقل جامع، در موقعیت‌های مختلف، به تشخیص صحیح بین تحقیق، تقلید، احساس و منطق کمک می‌کند.

●همان‌طور که در برخی موقعیت‌ها، کشف و شهود به معنایی که خانم مکتوبیان مطرح کردند، _نه به معنای مکاشفه‌ی اولیا—در بعضی شرایط، فرد باید در درون خود،ته قلبش یک احساسی را تجربه کند. عقلی که ما درباره‌اش صحبت می‌کنیم، همان عقل جامع است. وقتی می‌گوییم عقل، منظورمان این عقل است، نه عقل خشک و منطقیِ صِرف که از احساس، تجربه و شهود تهی باشد. این عقل جامع مبنای نماز است و دو معنا و جایگاه دارد. وقتی این دو معنا را در نظر بگیریم، مطالبی که خانم مکتوبیان گفتند، نه‌تنها درست می‌شود، بلکه جزئی از همین بحثی می‌شود که من مطرح کردم.

●اولین معنا این است که عقل جامع باید درک کند که اصل ماجرا چیست؛ یعنی انسان باید بفهمد که چرا نماز می‌خواند. اما این درک، نباید به سبک یک عقلِ خشک و صرفاً استدلالی باشد که از هرگونه احساس و تجربه تهی است. بلکه عقل جامع می‌فهمد که، مثلاً، همین که نماز خواندن باعث توجه به نفس می‌شود، برای او کافی است. بنابراین، مبنا بودن عقل به این معناست.

●دومین معنا این است که عقل جامع در هر موقعیتی، توصیه‌ی خاصی برای فرد دارد. فرزند انسان حالات گوناگونی دارد؛ یکی بسیار منطقی است، دیگری بیشتر احساسی است، یکی به تجربیات درونی توجه دارد و دیگری نه. بنابراین، همه‌ی افراد یکسان نیستند. این‌جا عقل جامع می‌گوید که باید هر فرد را بررسی کرد، در حالی که نباید مبنای اول را فراموش کرد—این‌که در نهایت، انسان باید نماز را بفهمد و درک کند که چرا نماز می‌خواند. اما این فهم، ممکن است پنج سال طول بکشد.

پس در حال حاضر چه باید کرد؟ بعضی افراد ممکن است بخواهند فقط از مسیر احساس جلو بروند—عیبی ندارد. در مورد کودکان، نمی‌توان همه را یکسان در نظر گرفت. حتی دوقلوها، با وجود شباهت‌هایشان، ممکن است از نظر روحیات کاملاً متفاوت باشند، بنابراین، برای هرکدام رویکردی جداگانه لازم است. در نتیجه، عقل جامع همان عقلی است که در نهایت، باید مسئله‌ی نماز را برای فرد حل کند، اما همواره شرایط زمانی، افراد مختلف، و موقعیت‌های گوناگون را در نظر می‌گیرد.


فایل ها :


بازگشت جناب یونس (علیه‌السّلام) - رمضان و اکتشاف خویشتن (۱۴۴۶ ق.)

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمین؛ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَ كَذَٰلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِین... و یونس؛ هنگامی که برافروخته و خشمگین از جایگاه و قرار خود بیرون شد و پنداشت که تدبیر ما بر او سخت نخواهد گرفت؛ پس در تاریکی و سختیِ برخواسته از کارش، ندا درداد که به غیر تو بی‌نهایتی در ورای هیچ چیزی وجود ندارد و تو از هر نقص و پنداشتی پاک هستی و این منم که به غفلت بر خود ظلم نمودم. پس ما نیز ندای او را پاسخ گفتیم و او را از مشکلات و مصیبت رها کردیم و اینگونه است که برای هر کسی که ایمان داشته باشد، راه رهایی و نجات قرار دادیم. ۱- فرصت‌های ویژه در زندگیِ حرکتی انسان جایگاه ویژه دارد و رمضان یکی از مهم‌ترین آن‌هاست. در جای خود بحث‌ها و گفتگوهای بسیاری صورت گرفته که چه دلایل آسمانی و زمینی باعث اهمیت و تاثیر رمضان است که علاقه‌مندان می‌توانند به آن مراجعه نمایند. اما در مجموع روشن است که از یک‌سو در این دوره زمانی تمامی تلاش‌های سال گذشته انسان می‌تواند به ثمر رسیده و از سوی دیگر بهترین نگاه و برنامه ریزی برای سال آینده باید در این برهه زمانی صورت بگیرد. اما در برنامه امسال (۱۴۴۶ قمری)، ما به دنبال هدف دیگری هستیم: قله روحی و حرکتی که به سادگی به دست نمی‌آید و رمضان موقعیت ویژه‌ای است که ارزش والای آن تنها باید در چنین طریقی هزینه شود و تنها در این صورت است که خسارتی نخواهد بود. ۲- آنچه در این سال به دنبال آن هستیم در یک کلام واضح و روشن و بدون تعارف عبارت است از «اکتشاف خویشتن»! ۳- ما و همه کسانی که این برنامه را شرکت می‌کنند، به طور طبیعی، تاکنون برنامه‌های روحی و خودسازی و حرکتیِ بسیاری را تجربه کرده، بهره‌های بسیاری برده و محرومیت‌های بسیاری را چشیده‌ایم؛ اما در این برنامه حتماً به دنبال کاری هستیم، کارستان! ما از وضعیت خود راضی نیستیم... شما یا مانند من در سنین بالایی هستید و وقت زیادی برای تلف‌کردن ندارید یا در سنین پایین‌تر هستید و حق تلف‌کردن عمر خود را ندارید. می‌دانیم که حرکت‌ها و کارهای قبلی نتایج ارزشمندی داشته و باید شکر این نعمت را به جای گذاشت و هرگز نباید این نعمت‌ها را دست‌کم گرفت؛ چرا که آن‌ها نعمت‌های خاص خداوند بوده‌ که به هر کسی داده نمی‌شود و با همین نعمت‌هاست که الان ما اینجا هستیم و لحظه‌ای کم‌گرفتن آن نعمت‌ها ممکن است باعث محرومیت‌های طولانی انسان بشود (آن طور که تجربه آن را بعضی دوستان داشته‌اند). اما هر چه که نعمت‌های قبلی بالاتر باشد، انتظار از خودمان و وظیفه ما نیز سنگین‌تر است. ما در این رمضان باید و باید سنگین‌ترین را انتخاب کنیم و با تمام قوا به دنبال آن برویم و هرگز و هرگز به کمتر از آن راضی نشویم و اگر شیطان تردید کرد که مگر شما لیاقت این قله بلند را دارید، باید بگوییم: • ما طمع سفره از صاحب این ضیافت داریم، نه از توان و سرمایه و ظرفیت خود! • کدام میهمان احمقی است که در خانه حاتم طائی غذا از توبره خود بخورد؟! • کدام مجنونی است که وقتی لیلای او راهش دهد، به عقل و صلاحیت خود توجه کند؟! • اینجا که میهمان و بار عامی است که هزاران حاتم به گدایی و هزاران لیلا به مجنونی آمده‌اند؛ پس خس بی‌سروپایی همچو من چرا باید به عقل و تدبیر و توان و صلاحیت خود اکتفا کند؟؟؟... خواجه شیراز می‌فرماید: من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم، محتسب داند که من این کارها کمتر کنم؛ من که عیبِ توبه‌کاران کرده باشم بارها، توبه از مِی وقتِ گُل دیوانه باشم گر کنم؛ عشق دردانه‌ست و من غَوّاص و دریا میکده، سر فروبُردم در آن جا تا کجا سر بَرکُنم؛ بازکَش یک دَم عِنان ای تُرکِ شهرآشوبِ من، تا ز اشک و چهره راهت پُر زر و گوهر کنم؛ من که از یاقوت و لَعلِ اشک دارم گنج‌ها، کِی نظر در فیضِ خورشیدِ بلنداختر کنم؛ چون صبا مجموعهٔ گل را به آبِ لطف شست، کج‌دلم خوان، گر نظر بر صفحهٔ دفتر کنم؛ عهد و پیمانِ فلک را نیست چندان اعتبار، عهد با پیمانه بندم شرط با ساغَر کُنم؛ من که دارم در گدایی گنجِ سلطانی به دست، کِی طمع در گردشِ گردونِ دون‌پَرور کنم؛ گرچه گَردآلودِ فقرم شرم باد از همتم، گر به آبِ چشمهٔ خورشید دامن تَر کنم؛ عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطفِ دوست، تنگ‌چشمم گر نظر در چشمهٔ کوثر کنم؛ دوش لعلش عشوه‌ای می‌داد حافظ را ولی، من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم. ۴- بالاترین هدف و سنگین‌ترین وظیفه چیست؟ «رها شدن از تمام این دور باطل مادی و معنوی و بیرون آمدن از این گرداب طولانی و تمام‌کردن تمام تلاش‌هایی که تاکنون فکر می‌کردیم نجات در آنهاست»! یعنی خود پاک و منزه و خدایی را دیدن و بی‌اعتنا شدن به هر چیزی که غیر از آن است، یعنی همه چیز را رها کردن، هر چیزی که در این مغز و روح و روان ما داعیه و پرچمی دارد، یعنی آزادی، همان آزادی که اگر برای یک لحظه صورت بگیرد همه چیز حل است، یعنی اینکه: من هیچ چیزی نمی‌خواهم، اصلا می‌خواهم که هیچ‌کس نباشم، می‌خواهم هیچ نخواهم، می‌خواهم شکست‌خورده‌ترین آدم دنیا باشم، می‌خواهم عریان از تمام اعتقادات و مقدساتی باشم که می‌دانم همه ساخته من است و مولا علی می‌فرماید که این وهم و ساخت ذهن توست، می‌خواهم همه بت‌های ذهنی را کنار بزنم، می‌خواهم هیچ نبینم و هیچ نخواهم و عریان و برهنه از هر چیز و ناچیزی باشم تا همه جهان بیرونی با تمام مادیت و معنویت و ساخته‌ها و مقدسات و نامقدسات را کنار بزنم و... (این چند نقطه آخر را خوب ببینید و به حفظ بسپارید که با آن کارها خواهید داشت!) ۵- این چند نقطه آخر چیست؟ بعد از اين‌ها چه خواهد شد؟ چه اعتقاداتی سربلند می‌کند؟ چه مقدماتی ساخته می‌شود؟ چه نورانیتی حاصل می‌شود؟ مشکل من حل می شود؟ من معنوی می‌شوم؟ من فلان و فلان می‌شوم؟ از مشکلات رها می‌شوم؟ این خدا و اعتقادات را که ترک می‌کنم، جای آن خدا و اعتقادات بهتر می آید؟ به محض آنکه این سوال را کردید، ناخودآگاه بازگشت کردید به همان دنیای قبلی! بازگشت به خویشتن یعنی ترک همه این دنیاها و ملاک‌های آن و همه عادت‌ها و روش‌ها و باورها. تنها در یک صورت بازگشت به خویشتن رخ می‌دهد: هر بار که سوال از این سه نقطه شد، تمام جواب‌ها و میل جواب و احتمالات آن و تمام پیشرفت‌های ناشی از آن را رها کنید و آزاد و وارسته شوید. اگر محکم و استوار باشید، حتی در همین رمضان، مکاشفات و مشاهدات و معارف جدید از درون شما می‌جوشد. حتما و حتما باید آنها را رها کنید... انواع خیالات و خطورات و تمایلات به ذهن شما هجوم می‌آورد، همه آنچه که سالها کنار گذاشته‌اید را دوباره گرفتار می‌شوید، افکار و تمایلات و خطورات ذهنی چون لشکر مغول شما را ایلغار می‌کند، دچار فلاکتی می‌شوید که به خود لعنت می‌فرستید که این چه کاری بود به سرخود آوردم -و حتی به صاحب این متن!-. هیچ مشکلی نیست، اگر به سوی کعبه مقصود قدم برمی‌دارید، سرزنش‌های خار مغیلان را باید تحمل کنید، ولی به آن تسلیم نشوید، همچون سیلی آن‌ها می‌آیند و زندگی شما را نابود می‌کنند، اما شما کشته نمی‌شوید. پس به ترک افکار و ترک بعدی و بعدی و بعدی ادامه دهید، آن‌ها به غارت خود ادامه می‌دهند، شما هم به حیات و بازگشت به خود ادامه دهید و هرگز به دنبال نتیجه -و آن چند نقطه- نباشید و مقاومت خود را از دست ندهید که همه مبارزه را از دست خواهید داد. اما به محض آنکه اولین خیالات یا باورها و افکار را با دست خود میدان دادید -نه آنچه که خودبخود در حال هجوم مغولی است-، از دایره بازگشت به خویشتن خارج شدید. نه تنها افکار و اشیا بلکه بالاترین مشاهدات و معارف و مکاشفات نیز اینگونه است و هر کجا که توجه کردید -توجه اختیاری، نه آنچه بر شما هجوم مغولی می‌آورد-، همان جا ایستاده‌اید و تمام شده‌اید حتی اگر بهترین معارف باشد یا ضروری‌ترین و حیاتی‌ترین سوال از نتیجه و "بعد از این چه خواهد شد؟" باشد. ۶- اگر این فرایند به درستی و خوبی انجام گیرد و انسان به همان اندازه که می‌تواند در مقابل این هجوم خواطر و افکار و عقاید و ایده‌آل‌ها خود را نبازد و یا با هزار "بهانه و نیرنگ و فریب خویشتن" بعد از برداشتن اولین گام‌ها شروع به "آه و ناله و نفرین خود و دیگران و زندگی و آسمان و زمین" نکند، بلکه در حد وسع خود به همین "زنده ماندن در این سیل بنیان‌کَن" اکتفا نماید، پس از آن نیز منتظر "نتیجه و هدف و کشف و شهود و مانند آن" نباشد؛ آنگاه اولین مرحله و گام بازگشت به خویشتن رخ می‌دهد. بازگشت به خویشتنی که از جنس هیچکدام از درک‌ها و احساسات و نوشته‌ها و درخواست‌های قبلی نیست. ۷- اگر فرد در این اولین گام خود ثبات قدم داشته باشد و در حد همین ماه رمضان بتواند خود را نگاه دارد و استمرار خود را قطع نکند و با هزار بهانه و حساب و کتاب از آن دست برندارد، آنگاه می‌تواند "خود را کشف نماید". این "خود" و خویشتن" از آن جنس گذشته نیست و منبع و مرجعی است که زندگی او را دگرگون می‌کند. اما این کشف فقط و فقط در حد "دیدن و فهمیدن" است و هنوز تا "استفاده و به کاربری آن" هزاران فرسنگ فاصله دارد. هنوز این خودی که در اثر "جهاد منظم مستمر سی روزه" کشف شده است هیچ قدرت و توانی ندارد و همچون "طفل تازه به دنیا آمده" است که فقط می‌توان "او را دید و از او لذت برد" اما تا بزرگ شدن و رسیدن به "سن بلوغ و ایستادن بر پای خود" زمان و تلاش و مراحل عدیده‌ای در پیش دارد. ۸- آیا این توجه به نفس باید در ماه رمضان و در طول روز صورت بگیرد؟ هرگز و هرگز و هرگز. در بحث خلوت (جلسه ۱۲ رساله عملیه ۴) گفته شد که به هیچ‌وجه نباید تمرکز و خلوت با زندگی روزمره و مشغولیت‌های عادی انسان مخلوط شود. حتی نباید زمان آن بسیار و طولانی باشد. در اکثر موارد چند دقیقه منظم مستمر از هر زمان دیگری بهتر است. بنابراین در رمضان زمان مشخصی برای این‌کار در نظر گرفته می‌شود: هنگام استماع قرآن و در دقایقی که حداکثر ۳۰ دقیقه خواهد بود. برای بسیاری از افراد دقایقی از این ۳۰ دقیقه فقط تمرکز رخ می‌دهد که همان کافی است. ممکن است فقط یک ثانیه رخ دهد که از سر ما هم اضافی است! ممکن است هر چند روز یک بار انسان بتواند تنها لحظه‌ای بازگشت را موفق شود که فتح بزرگی است. ممکن است در طول رمضان فقط یک بار آن هم برای یک لحظه این حالت رخ دهد که این خود دست‌یافتن به قله‌ای بلند است و همان برای بعد از رمضان انسان کافی است و خوشا به سعادت آنکه چنین فتحی را توفیق پیدا کرده است! ۹- برنامه قرآن، مانند رمضان‌های قبل، بعد از نماز صبح خواهد بود و با توجه به تغییر زمان اذان صبح، ساعت آن نیز تغییر می کند که پیوسته اعلام خواهد شد. اما بر خلاف سال‌های قبل و بر خلاف تمام برنامه‌های قرآنی در آن هیچ ارائه شفاهی یا گفتگوی کتبی صورت نخواهد گرفت و تنها در هنگام استماع قرآن و سکوت بعد از آن به تمرکز و توجه به نفس مشغول خواهیم بود. بعد از اتمام سکوت، دوستان تجربه‌های خود را به اشتراک خواهند گذاشت. بر خلاف سال‌های قبل، ارائه تجربه کتبی ضروری است. دلیل اینکه ارائه شفاهی و یا گفتگوی کتبی حذف شده این است که زمان فضا فقط صرف توجه به نفس شود و هیچ مانعی در مقابل آن نباشد. همچنین عدم ارائه کتبی تجربه تمرکز انجام‌شده، قابل قبول نیست. ۱۰- اما افراد سوالات خود را در گروه تلگرامی «سؤالات یونسیّه» درج خواهند کرد. گفتگوهای کتبی افراد در این گروه ممنوع است و تنها به طرح سوال خواهند پرداخت. اما گفتگوها در گروه تلگرامی «بازگشت یونس (علیه‌السّلام)» آزاد است، به شرط اینکه تنها مباحث مربوط به رمضان انجام شود. ۱۱- مانند سال گذشته، برنامه شبانه‌ای خواهیم داشت پیرامون متن‌های قدسی. سال گذشته این متن روایت عقل و جهل بود و هنوز برای امسال برنامه قطعی نشده و دوستان در گروه «بازگشت یونس (علیه‌السّلام)» می توانند پیشنهادات خود را ارائه دهند. ۱۲- بیشتر ارائه و گفتگوی شفاهی در بحث شبانه صورت خواهد گرفت و سوالاتی که برای دوستان در برنامه صبح مطرح شده نیز در این برنامه می‌تواند مورد بحث قرار گیرد اما به شرطی که قبل از اذان ظهر در گروه «سؤالات یونسیّه» درج شود. ۱۳- گروه اسکایپی «حضرت یونس (علیه‌السّلام)» محل انجام برنامه‌های زنده صبح و شام است. شرط عضویت این است که فایل صوتی قبلی و این متن با دقت و تمرکز مورد توجه قرار گیرد. کسانی که این کار را به دقت و تمرکز انجام نداده‌اند، شرعاً و اخلاقاً حق حضور در گروه اسکایپی را ندارند. بعد از گوش کردن و قرائت این دو فایل لطفاً به آقای قاسمی یا خانم مسلمی پیام دهید تا شما را عضو نمایند. لطفاً کسی لینک گروه اسکایپی را در اختیار فرد دیگر قرار ندهد اما لینک گروه‌ها و کانال تلگرامی عمومی است و اشتراک آن مشکلی ندارد.


بحث :

1 - 1404-01-19 معنی تعقّل در عبادات مشاهده فایل ها :

آخرین جلسات برگزار شده ؟
28 - چه‌گونه قرآن بخوانیم؟ (ارائهٔ تجربیات و سؤالات)
1404-08-17
رسالهٔ عملیّه (۶)
27 - مقدّمات و مختصّات «توجّه به نفس»
1404-08-10
رسالهٔ عملیّه (۶)
26 - نکتهٔ محوری انکار (کارگاه)
1404-08-03
رسالهٔ عملیّه (۶)
18 - باب ۲ - فصل ۶ (تقیّه)
1404-08-28
بر آستان خِرَد (۲)
کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب این سایت تنها با کسب مجوز مکتوب امکان پذیر است.
با ما در شبکه های اجتماعی