جستجو
ورود کاربران
20 - شب بیست‌ویکم (تفکّر نجات‌بخش)


🔸️لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّـهِ (حشر:۲۱)

این قرآنی که اگر بر کوه نازل شود، کوه از حالت عادی خارج شده و در برابر خداوند به خشیت درمی‌آید، چگونه است که بر ما تأثیری نمی‌گذارد؟ چرا با این همه حیرت، سرگردانی و ناله و ندبه‌ای که بر ما عارض می‌شود، احساس می‌کنیم نتیجه‌ی کافی را نمی‌گیریم؟

این‌که همه‌ی این‌ها را به تنبلی، بی‌ارادگی و سستی تعبیر کنیم، کار درستی نیست، هرچند نرسیدن به مقامات عالیه ریشه در تصمیم خودمان دارد و اگرچه بالاترین مقامات اولیای الهی برای ما نیز ممکن بوده، هست و خواهد بود، اما این ما هستیم که به آن سمت نمی‌رویم. با این حال، این سخن درباره‌ی مقامات عالیه است. اما در جایگاه انسان‌های متوسط، چرا چنین حس می‌کنیم که نتیجه‌ای نمی‌گیریم؟ چرا شب‌های قدر بر ما می‌گذرند، اما آن نتیجه‌ی کافی را دریافت نمی‌کنیم؟

🔸️گاهی تصور می‌کنیم که تازه وارد این مسیر شده‌ایم، راه طولانی است و ما بی‌گانه‌ایم، اما این حقیقت ندارد. این‌که اکنون در این نقطه ایستاده‌ایم، اینکه در این شب امکان توسل برای ما فراهم شده، و این‌که مسیر حق و حقیقت را دوست داریم و در جستجوی آن هستیم، همه نشانه‌هایی از مسیر دیرینه‌ای‌ست که پیش از این پیموده‌ایم. ما آشنای این مسیر طولانی هستیم، نه بیگانه.

سَحرم هاتف میخانه به دولت‌خواهی
گفت باز آی که دیرینه این درگاهی

همه‌ی ما، به‌ویژه آن‌هایی که تا اینجا آمده‌اند، دیرینه‌ی این درگاه هستند. ما از ازل، از عالم ذر، و در حقیقت وجود خویش این پیمان را بسته‌ایم و تا اینجا پیش آمده‌ایم—نه تنها با پای خود، بلکه با انتخاب بنیادین‌مان.

🔸️عالم ذر، عالمی پیش از این زمان نیست؛ همین اکنون است. نه اکنونی در مفهوم زمانی آن، که زمان متعلق به این جهان است، بلکه هم‌زمان و هم‌ذات و هم‌وجود. ما این پیمان را همواره تجدید می‌کنیم، برای همین هنوز اینجا هستیم. این هاتف میخانه، همه‌ی هستی، میخانه‌ی جهان، میخانه‌ی تکوین؛ جهانی که چون میخانه‌ای است و ما را با میِ عشق سیراب می‌کند. هاتف آن، سراسر وجود ما را دعوت می‌کند و می‌گوید: شما تازه‌وارد نیستید؛آشنای مسیر و درگاهید. پس پیش آیید. رفتن ما باید سر روشنی داشته باشد تا بتوانیم سختی‌های راه را تاب بیاوریم و امکانی بیابیم که همین امشب تصمیم خود را بگیریم و مسیرمان را تغییر دهیم.

همچو جَم جرعه مِی‌ کش و ز سر دو جهان
پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی

🔸️توانایی پیمودن این مسیر، در آگاهی و درک انسان نهفته است—نه صرفاً در اندیشه‌ای که در ذهن می‌گذرد، بلکه در فکری که با تمام وجود ادراک می‌شود. نگاه انسان به جهان، حقیقت این مسیر، دلیل عقب‌ماندگی و امکان پیشرفت او را تعیین می‌کند. با اندکی تغییر در تفکر و نگرش، می‌توان جهان را همچون جامِ جهان‌بین دید. این همان جرعه‌ای است که باید سر کشید؛ جرعه‌ای که همچون جَم، چون جمشید افسانه‌ای، باید سرکشید. تا با آن، اسرار هر دو جهان بر ما آشکار می‌شود. جام جهان‌بین را در دست خواهیم گرفت، جامی که در آن مسیر ما روشن و واضح است. و آن چیست؟ لحظه‌ای از تفکر صحیح. تفکری که به انسان یاری می‌دهد تا بداند که چیست و راهی روشن و واضحی در برابرش قرار دهد. دیگر نیازی به این‌همه سرگردانی و سختی نیست.

بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی

⬅️این رندان قلندر، نه زاهدند، نه مرتاض، و نه کسانی که صرفاً به عبادت ظاهری مشغول‌اند. آنان کسانی هستند که اندیشه‌شان به کار افتاده است؛ رندانی آگاه که آگاهی، هوشیاری و توجهشان به آن نقطه‌ی اصلی معطوف شده است.

⬅️رند، کسی نیست که صرفاً فکر کند، فیلسوف باشد، مدرک داشته باشد، یا حتی استاد، آیت‌الله، استاد اخلاق، یا حافظ نهج‌البلاغه و قرآن باشد. رند، کسی است که آن نقطه‌ی اصلی را با هوشیاری درک کرده است. او کسی است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

حَبَّذَا نَوْمُ اَلْأَكْيَاسِ وَ إِفْطَارُهُم( حکمت: ۱۴۵)

چه‌بسا از نماز و روزه چیزی برای انسان باقی نماند. خوشا به حال آن هوشیاران، آن رندانی که حقیقت را درک کرده‌اند، و روزه نگرفتن یا عملی انجام ندادنشان، به خاطر درکی که دارند از هر عبادتی برتر است.

حَبَّذَا نَوْمُ اَلْأَكْيَاسِ
خوابشان از عبادت دیگران بهتر است.

این همان اندیشه‌ای است که در جای دیگر می‌فرماید:
"تفکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادةِ خَمسینَ سَنَةٍ"

یک لحظه اندیشه، برتر از پنجاه، شصت، یا حتی هفتاد سال عبادت است.( در روایات گوناگون متفاوت است)

🔸️آن نقطه‌ی اصلی چیست؟

همان لحظه‌ای که انسان به خود توجه کند، از امور بیرونی رها شود، و به گونه‌ای مسیر خود را سامان دهد که بتواند لحظه‌ای آسوده به خویشتن بپردازد. این پرداختن به خویشتن، در درجه‌ی نخست، رهایی از اموری است که بیرون از انسان بر او تحمیل می‌شود و امکان تفکر درباره‌ی خود را از او می‌گیرد. بعداز زدودن لایه‌های بیرونی باید لایه‌های درونی را زدود—لایه‌هایی که جز با ترک، انکار، و نفی، قابل زدودن نیستند.

⬅️نخستین گام این رهایی، انکار آن عقاید و اندیشه‌هایی است که برای انسان، خدایی بیرونی می‌سازند؛ خدایی که همه‌چیز منسوب به اوست و انسان را یا سرگردان، یا بی‌مسئولیت، و یا غافل از خویش می‌سازد.

چنین خدایی، وجود ندارد.

🔸️این انکار، انکارِ همان باورهای غلطی است که در عمق روح ما ریشه دوانده‌اند، همچون جام زهری که نمی‌گذارد انسان بر پای خود بایستد و تمام زندگی‌اش را در بر می‌گیرد. این باورهای نادرست، ذهن را در حصاری از اعتقادات کژ و محدود گرفتار می‌کنند. اما وقتی انسان از این حصار خارج شود، وقتی بتواند این اعتقادات غلط را کنار بگذارد و از آن‌ها عبور کند، در می‌یابد که انسان مرکز عالم است.

مولا علی علیه‌السلام می‌فرمایند:
وَ تَحْسَبُ [تزعم] أَنَّكَ‏ جِرْمٌ‏ صَغِيرٌ
وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ

تو فکر می‌کنی که تنها یک جسم کوچک هستی و آسمان و زمین و خدا و انبیاء، همه در بیرون از تو قرار دارند؛ در حالی که این تو هستی که عالم اکبری. آن حقیقت انسانی، همان است که همه چیز به او نزدیک‌تر است، و خدا و ائمه چیزی جز روحِ روحِ انسان نیستند.

🔸️اما رسیدن به این درک، تنها با انکار ممکن است نه با فکر کردن؛ بلکه نخست باید حقیقت‌های بیرونیِ غلط را انکار کرد، آن‌هایی که بر ذهن انسان حاکم شده‌اند. پس از این مرحله، نوبت به نفی و ترک می‌رسد؛ ترک هواها و هوس‌ها، ترک غرایزی که انسان را از تعادل(حالت عادی) خارج می‌کنند و به او اجازه نمی‌دهند لحظه‌ای با خود باشد. این تعلقات، زندگی معمولی انسان را تباه می‌کنند.

پس از ترک، گام بعدی نفی است؛ نفی هنجارهایی است که انسان به تقلید از جامعه در خود نهادینه کرده است—هنجارهایی که او را وادار می‌کنند در پی مسندها، القاب، برندها و مدارک و مدارج باشد، چه در حوزه، چه در دانشگاه، و چه در هر مسیر دیگری. این‌ها قالب‌هایی هستند که جامعه بر انسان تحمیل کرده است، و انسان باید بتواند آن‌ها را نفی کند و از اسارتشان رها شود.

البته این مسیر زمان‌بَر است، اما تصمیم گرفتن در همین امشب ممکن است.

🔸️این‌جاست که انسان باید به یک انتخاب روشن و واضح برسد—راه و مسیر خود را بیابد و به جمع‌هایی بپیوندد که او را در پیمودن این راه یاری می‌کنند.

قطعِ این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است، بترس از خطر گمراهی

همراهی، رفیقان سلوکی، جماعتی که به انسان کمک می‌کنند تا خود را فراموش نکند و پیوسته اندیشه‌ی خود را بازسازی کند و خودش را نجات دهد از این آگاهی‌های غلط   و این باورهای غلط که ظاهرش مثل آگاهی‌ است.

تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی

اگر جماعت و مسیر و آدم‌هایی که به انسان کمک می‌کنند که این مسیر را طی بکند، در دسترس انسان باشد، نباید این موقعیت را از دست بدهد. انسان باید روحیات خود را با دوستانی هم‌افق به اشتراک بگذارد، در رفاقت با رفیقان سلوکی استمرار داشته باشد، مذاکره‌ی روحی داشته باشد و با نظم و پایبندی به اصول، این تصمیم را به سرانجام برساند.

🔸️اما این تصمیم باید امشب گرفته شود. تا کامل شدن ظرف وجودی انسان زمان لازم است.با این تصمیم، اجابت خداوند قطعی است و هیچ تردیدی در آن نیست. اما استجابت و تبلور آن، نیازمند زمان است—و این زمان طولانی نخواهد بود، اگر انسان با نظم، استمرار، و رعایت قواعد حرکت انسانی پیش برود و در میانه‌ی راه، از خود غافل نشود.


فایل ها :


بازگشت جناب یونس (علیه‌السّلام) - رمضان و اکتشاف خویشتن (۱۴۴۶ ق.)

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمین؛ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَ كَذَٰلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِین... و یونس؛ هنگامی که برافروخته و خشمگین از جایگاه و قرار خود بیرون شد و پنداشت که تدبیر ما بر او سخت نخواهد گرفت؛ پس در تاریکی و سختیِ برخواسته از کارش، ندا درداد که به غیر تو بی‌نهایتی در ورای هیچ چیزی وجود ندارد و تو از هر نقص و پنداشتی پاک هستی و این منم که به غفلت بر خود ظلم نمودم. پس ما نیز ندای او را پاسخ گفتیم و او را از مشکلات و مصیبت رها کردیم و اینگونه است که برای هر کسی که ایمان داشته باشد، راه رهایی و نجات قرار دادیم. ۱- فرصت‌های ویژه در زندگیِ حرکتی انسان جایگاه ویژه دارد و رمضان یکی از مهم‌ترین آن‌هاست. در جای خود بحث‌ها و گفتگوهای بسیاری صورت گرفته که چه دلایل آسمانی و زمینی باعث اهمیت و تاثیر رمضان است که علاقه‌مندان می‌توانند به آن مراجعه نمایند. اما در مجموع روشن است که از یک‌سو در این دوره زمانی تمامی تلاش‌های سال گذشته انسان می‌تواند به ثمر رسیده و از سوی دیگر بهترین نگاه و برنامه ریزی برای سال آینده باید در این برهه زمانی صورت بگیرد. اما در برنامه امسال (۱۴۴۶ قمری)، ما به دنبال هدف دیگری هستیم: قله روحی و حرکتی که به سادگی به دست نمی‌آید و رمضان موقعیت ویژه‌ای است که ارزش والای آن تنها باید در چنین طریقی هزینه شود و تنها در این صورت است که خسارتی نخواهد بود. ۲- آنچه در این سال به دنبال آن هستیم در یک کلام واضح و روشن و بدون تعارف عبارت است از «اکتشاف خویشتن»! ۳- ما و همه کسانی که این برنامه را شرکت می‌کنند، به طور طبیعی، تاکنون برنامه‌های روحی و خودسازی و حرکتیِ بسیاری را تجربه کرده، بهره‌های بسیاری برده و محرومیت‌های بسیاری را چشیده‌ایم؛ اما در این برنامه حتماً به دنبال کاری هستیم، کارستان! ما از وضعیت خود راضی نیستیم... شما یا مانند من در سنین بالایی هستید و وقت زیادی برای تلف‌کردن ندارید یا در سنین پایین‌تر هستید و حق تلف‌کردن عمر خود را ندارید. می‌دانیم که حرکت‌ها و کارهای قبلی نتایج ارزشمندی داشته و باید شکر این نعمت را به جای گذاشت و هرگز نباید این نعمت‌ها را دست‌کم گرفت؛ چرا که آن‌ها نعمت‌های خاص خداوند بوده‌ که به هر کسی داده نمی‌شود و با همین نعمت‌هاست که الان ما اینجا هستیم و لحظه‌ای کم‌گرفتن آن نعمت‌ها ممکن است باعث محرومیت‌های طولانی انسان بشود (آن طور که تجربه آن را بعضی دوستان داشته‌اند). اما هر چه که نعمت‌های قبلی بالاتر باشد، انتظار از خودمان و وظیفه ما نیز سنگین‌تر است. ما در این رمضان باید و باید سنگین‌ترین را انتخاب کنیم و با تمام قوا به دنبال آن برویم و هرگز و هرگز به کمتر از آن راضی نشویم و اگر شیطان تردید کرد که مگر شما لیاقت این قله بلند را دارید، باید بگوییم: • ما طمع سفره از صاحب این ضیافت داریم، نه از توان و سرمایه و ظرفیت خود! • کدام میهمان احمقی است که در خانه حاتم طائی غذا از توبره خود بخورد؟! • کدام مجنونی است که وقتی لیلای او راهش دهد، به عقل و صلاحیت خود توجه کند؟! • اینجا که میهمان و بار عامی است که هزاران حاتم به گدایی و هزاران لیلا به مجنونی آمده‌اند؛ پس خس بی‌سروپایی همچو من چرا باید به عقل و تدبیر و توان و صلاحیت خود اکتفا کند؟؟؟... خواجه شیراز می‌فرماید: من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم، محتسب داند که من این کارها کمتر کنم؛ من که عیبِ توبه‌کاران کرده باشم بارها، توبه از مِی وقتِ گُل دیوانه باشم گر کنم؛ عشق دردانه‌ست و من غَوّاص و دریا میکده، سر فروبُردم در آن جا تا کجا سر بَرکُنم؛ بازکَش یک دَم عِنان ای تُرکِ شهرآشوبِ من، تا ز اشک و چهره راهت پُر زر و گوهر کنم؛ من که از یاقوت و لَعلِ اشک دارم گنج‌ها، کِی نظر در فیضِ خورشیدِ بلنداختر کنم؛ چون صبا مجموعهٔ گل را به آبِ لطف شست، کج‌دلم خوان، گر نظر بر صفحهٔ دفتر کنم؛ عهد و پیمانِ فلک را نیست چندان اعتبار، عهد با پیمانه بندم شرط با ساغَر کُنم؛ من که دارم در گدایی گنجِ سلطانی به دست، کِی طمع در گردشِ گردونِ دون‌پَرور کنم؛ گرچه گَردآلودِ فقرم شرم باد از همتم، گر به آبِ چشمهٔ خورشید دامن تَر کنم؛ عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطفِ دوست، تنگ‌چشمم گر نظر در چشمهٔ کوثر کنم؛ دوش لعلش عشوه‌ای می‌داد حافظ را ولی، من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم. ۴- بالاترین هدف و سنگین‌ترین وظیفه چیست؟ «رها شدن از تمام این دور باطل مادی و معنوی و بیرون آمدن از این گرداب طولانی و تمام‌کردن تمام تلاش‌هایی که تاکنون فکر می‌کردیم نجات در آنهاست»! یعنی خود پاک و منزه و خدایی را دیدن و بی‌اعتنا شدن به هر چیزی که غیر از آن است، یعنی همه چیز را رها کردن، هر چیزی که در این مغز و روح و روان ما داعیه و پرچمی دارد، یعنی آزادی، همان آزادی که اگر برای یک لحظه صورت بگیرد همه چیز حل است، یعنی اینکه: من هیچ چیزی نمی‌خواهم، اصلا می‌خواهم که هیچ‌کس نباشم، می‌خواهم هیچ نخواهم، می‌خواهم شکست‌خورده‌ترین آدم دنیا باشم، می‌خواهم عریان از تمام اعتقادات و مقدساتی باشم که می‌دانم همه ساخته من است و مولا علی می‌فرماید که این وهم و ساخت ذهن توست، می‌خواهم همه بت‌های ذهنی را کنار بزنم، می‌خواهم هیچ نبینم و هیچ نخواهم و عریان و برهنه از هر چیز و ناچیزی باشم تا همه جهان بیرونی با تمام مادیت و معنویت و ساخته‌ها و مقدسات و نامقدسات را کنار بزنم و... (این چند نقطه آخر را خوب ببینید و به حفظ بسپارید که با آن کارها خواهید داشت!) ۵- این چند نقطه آخر چیست؟ بعد از اين‌ها چه خواهد شد؟ چه اعتقاداتی سربلند می‌کند؟ چه مقدماتی ساخته می‌شود؟ چه نورانیتی حاصل می‌شود؟ مشکل من حل می شود؟ من معنوی می‌شوم؟ من فلان و فلان می‌شوم؟ از مشکلات رها می‌شوم؟ این خدا و اعتقادات را که ترک می‌کنم، جای آن خدا و اعتقادات بهتر می آید؟ به محض آنکه این سوال را کردید، ناخودآگاه بازگشت کردید به همان دنیای قبلی! بازگشت به خویشتن یعنی ترک همه این دنیاها و ملاک‌های آن و همه عادت‌ها و روش‌ها و باورها. تنها در یک صورت بازگشت به خویشتن رخ می‌دهد: هر بار که سوال از این سه نقطه شد، تمام جواب‌ها و میل جواب و احتمالات آن و تمام پیشرفت‌های ناشی از آن را رها کنید و آزاد و وارسته شوید. اگر محکم و استوار باشید، حتی در همین رمضان، مکاشفات و مشاهدات و معارف جدید از درون شما می‌جوشد. حتما و حتما باید آنها را رها کنید... انواع خیالات و خطورات و تمایلات به ذهن شما هجوم می‌آورد، همه آنچه که سالها کنار گذاشته‌اید را دوباره گرفتار می‌شوید، افکار و تمایلات و خطورات ذهنی چون لشکر مغول شما را ایلغار می‌کند، دچار فلاکتی می‌شوید که به خود لعنت می‌فرستید که این چه کاری بود به سرخود آوردم -و حتی به صاحب این متن!-. هیچ مشکلی نیست، اگر به سوی کعبه مقصود قدم برمی‌دارید، سرزنش‌های خار مغیلان را باید تحمل کنید، ولی به آن تسلیم نشوید، همچون سیلی آن‌ها می‌آیند و زندگی شما را نابود می‌کنند، اما شما کشته نمی‌شوید. پس به ترک افکار و ترک بعدی و بعدی و بعدی ادامه دهید، آن‌ها به غارت خود ادامه می‌دهند، شما هم به حیات و بازگشت به خود ادامه دهید و هرگز به دنبال نتیجه -و آن چند نقطه- نباشید و مقاومت خود را از دست ندهید که همه مبارزه را از دست خواهید داد. اما به محض آنکه اولین خیالات یا باورها و افکار را با دست خود میدان دادید -نه آنچه که خودبخود در حال هجوم مغولی است-، از دایره بازگشت به خویشتن خارج شدید. نه تنها افکار و اشیا بلکه بالاترین مشاهدات و معارف و مکاشفات نیز اینگونه است و هر کجا که توجه کردید -توجه اختیاری، نه آنچه بر شما هجوم مغولی می‌آورد-، همان جا ایستاده‌اید و تمام شده‌اید حتی اگر بهترین معارف باشد یا ضروری‌ترین و حیاتی‌ترین سوال از نتیجه و "بعد از این چه خواهد شد؟" باشد. ۶- اگر این فرایند به درستی و خوبی انجام گیرد و انسان به همان اندازه که می‌تواند در مقابل این هجوم خواطر و افکار و عقاید و ایده‌آل‌ها خود را نبازد و یا با هزار "بهانه و نیرنگ و فریب خویشتن" بعد از برداشتن اولین گام‌ها شروع به "آه و ناله و نفرین خود و دیگران و زندگی و آسمان و زمین" نکند، بلکه در حد وسع خود به همین "زنده ماندن در این سیل بنیان‌کَن" اکتفا نماید، پس از آن نیز منتظر "نتیجه و هدف و کشف و شهود و مانند آن" نباشد؛ آنگاه اولین مرحله و گام بازگشت به خویشتن رخ می‌دهد. بازگشت به خویشتنی که از جنس هیچکدام از درک‌ها و احساسات و نوشته‌ها و درخواست‌های قبلی نیست. ۷- اگر فرد در این اولین گام خود ثبات قدم داشته باشد و در حد همین ماه رمضان بتواند خود را نگاه دارد و استمرار خود را قطع نکند و با هزار بهانه و حساب و کتاب از آن دست برندارد، آنگاه می‌تواند "خود را کشف نماید". این "خود" و خویشتن" از آن جنس گذشته نیست و منبع و مرجعی است که زندگی او را دگرگون می‌کند. اما این کشف فقط و فقط در حد "دیدن و فهمیدن" است و هنوز تا "استفاده و به کاربری آن" هزاران فرسنگ فاصله دارد. هنوز این خودی که در اثر "جهاد منظم مستمر سی روزه" کشف شده است هیچ قدرت و توانی ندارد و همچون "طفل تازه به دنیا آمده" است که فقط می‌توان "او را دید و از او لذت برد" اما تا بزرگ شدن و رسیدن به "سن بلوغ و ایستادن بر پای خود" زمان و تلاش و مراحل عدیده‌ای در پیش دارد. ۸- آیا این توجه به نفس باید در ماه رمضان و در طول روز صورت بگیرد؟ هرگز و هرگز و هرگز. در بحث خلوت (جلسه ۱۲ رساله عملیه ۴) گفته شد که به هیچ‌وجه نباید تمرکز و خلوت با زندگی روزمره و مشغولیت‌های عادی انسان مخلوط شود. حتی نباید زمان آن بسیار و طولانی باشد. در اکثر موارد چند دقیقه منظم مستمر از هر زمان دیگری بهتر است. بنابراین در رمضان زمان مشخصی برای این‌کار در نظر گرفته می‌شود: هنگام استماع قرآن و در دقایقی که حداکثر ۳۰ دقیقه خواهد بود. برای بسیاری از افراد دقایقی از این ۳۰ دقیقه فقط تمرکز رخ می‌دهد که همان کافی است. ممکن است فقط یک ثانیه رخ دهد که از سر ما هم اضافی است! ممکن است هر چند روز یک بار انسان بتواند تنها لحظه‌ای بازگشت را موفق شود که فتح بزرگی است. ممکن است در طول رمضان فقط یک بار آن هم برای یک لحظه این حالت رخ دهد که این خود دست‌یافتن به قله‌ای بلند است و همان برای بعد از رمضان انسان کافی است و خوشا به سعادت آنکه چنین فتحی را توفیق پیدا کرده است! ۹- برنامه قرآن، مانند رمضان‌های قبل، بعد از نماز صبح خواهد بود و با توجه به تغییر زمان اذان صبح، ساعت آن نیز تغییر می کند که پیوسته اعلام خواهد شد. اما بر خلاف سال‌های قبل و بر خلاف تمام برنامه‌های قرآنی در آن هیچ ارائه شفاهی یا گفتگوی کتبی صورت نخواهد گرفت و تنها در هنگام استماع قرآن و سکوت بعد از آن به تمرکز و توجه به نفس مشغول خواهیم بود. بعد از اتمام سکوت، دوستان تجربه‌های خود را به اشتراک خواهند گذاشت. بر خلاف سال‌های قبل، ارائه تجربه کتبی ضروری است. دلیل اینکه ارائه شفاهی و یا گفتگوی کتبی حذف شده این است که زمان فضا فقط صرف توجه به نفس شود و هیچ مانعی در مقابل آن نباشد. همچنین عدم ارائه کتبی تجربه تمرکز انجام‌شده، قابل قبول نیست. ۱۰- اما افراد سوالات خود را در گروه تلگرامی «سؤالات یونسیّه» درج خواهند کرد. گفتگوهای کتبی افراد در این گروه ممنوع است و تنها به طرح سوال خواهند پرداخت. اما گفتگوها در گروه تلگرامی «بازگشت یونس (علیه‌السّلام)» آزاد است، به شرط اینکه تنها مباحث مربوط به رمضان انجام شود. ۱۱- مانند سال گذشته، برنامه شبانه‌ای خواهیم داشت پیرامون متن‌های قدسی. سال گذشته این متن روایت عقل و جهل بود و هنوز برای امسال برنامه قطعی نشده و دوستان در گروه «بازگشت یونس (علیه‌السّلام)» می توانند پیشنهادات خود را ارائه دهند. ۱۲- بیشتر ارائه و گفتگوی شفاهی در بحث شبانه صورت خواهد گرفت و سوالاتی که برای دوستان در برنامه صبح مطرح شده نیز در این برنامه می‌تواند مورد بحث قرار گیرد اما به شرطی که قبل از اذان ظهر در گروه «سؤالات یونسیّه» درج شود. ۱۳- گروه اسکایپی «حضرت یونس (علیه‌السّلام)» محل انجام برنامه‌های زنده صبح و شام است. شرط عضویت این است که فایل صوتی قبلی و این متن با دقت و تمرکز مورد توجه قرار گیرد. کسانی که این کار را به دقت و تمرکز انجام نداده‌اند، شرعاً و اخلاقاً حق حضور در گروه اسکایپی را ندارند. بعد از گوش کردن و قرائت این دو فایل لطفاً به آقای قاسمی یا خانم مسلمی پیام دهید تا شما را عضو نمایند. لطفاً کسی لینک گروه اسکایپی را در اختیار فرد دیگر قرار ندهد اما لینک گروه‌ها و کانال تلگرامی عمومی است و اشتراک آن مشکلی ندارد.


بحث :


آخرین جلسات برگزار شده ؟
28 - چه‌گونه قرآن بخوانیم؟ (ارائهٔ تجربیات و سؤالات)
1404-08-17
رسالهٔ عملیّه (۶)
27 - مقدّمات و مختصّات «توجّه به نفس»
1404-08-10
رسالهٔ عملیّه (۶)
26 - نکتهٔ محوری انکار (کارگاه)
1404-08-03
رسالهٔ عملیّه (۶)
18 - باب ۲ - فصل ۶ (تقیّه)
1404-08-28
بر آستان خِرَد (۲)
کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب این سایت تنها با کسب مجوز مکتوب امکان پذیر است.
با ما در شبکه های اجتماعی