قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً (اسراء:۸۸)
این آیه و آیات مشابه آن معمولاً به عنوان دلیل بر معجزه بودن قرآن آورده میشوند؛ قرآن در این آیات دعوت میکند که اگر کسی توانایی دارد، مانند آن بیاورد، و اعلام میکند که حتی اگر انسان و جن هم جمع شوند، قادر به آوردن چیزی مانند آن نخواهند بود. نگاه غالب به معجزه، چیزی شبیه عصای موسی، زنده کردن مردگان یا اعجاز ادبی قرآن است. گاهی نیز بر این نکته افتخار میکنند که اعجاز ادبی قرآن، اعجازی همیشگی است، برخلاف معجزات انبیای دیگر. با اینکه این دیدگاه درست است و معجزات انبیاء وجود داشته و هر نبی با معجزهای ظهور کرده، اما باید توجه داشت که معجزه متناسب با مخاطبان و سطح فهم آنها متفاوت است. معجزهای که برای مردم معاصر آن نبی میآید، برای کسانی است که درک و فهمشان از حدی بالاتر نیست. برای مثال، معجزه حضرت موسی برای فرعونیان و یا بنیاسرائیل بود، کسانی که گاهی حتی سخن ایشان را درک نمیکردند.
اما درباره پیامبر اسلام صلی الله علیه، معجزه ادبی قرآن در زمان خود برای اعرابی بود که قدرت ادبی بالایی داشتند، هرچند سواد نداشتند. این معجزه برای آنها بود، اما ممکن است بعدها نیز اثر خود را حفظ کند. با این حال، معجزه حقیقی قرآن، "هدایتبخش" بودن آن است و این امر قابل مقایسه با دیگر معجزات نیست.
✅️علت اعجاز قرآن
جایی که قرآن ادعا میکند اگر انسان و جن جمع شوند، نمیتوانند مانند قرآن را بیاورند، مقصود صرفاً اعجاز ادبی نیست؛ بلکه گمان انسان به این سمت میرود که اصل این معجزه در آن هدایت و در قدرت و توانایی است. این قدرت در تنظیم و ساختاری است که متناسب با یک کتاب هدایت طراحی شده و جاذبه وجودی آن، به گونهای است که گویا همه کائنات در آن نهفته است. این تأثیر نیز متناسب با انسانهایی است که اهل هدایتاند و برای هر کدام به تناسب فهم و ظرفیتشان متفاوت جلوه میکند.
هر کسی در همان حدی که در مسیر هدایت، خودسازی و رشد روحی قرار دارد، امکان ارتباط با قرآن برایش فراهم میشود. این ارتباط گاهی فراز و نشیب دارد و ممکن است در طول مسیر، دستیابی به آن مدتها طول بکشد. این تأخیر به معنای نبود ارتباط نیست؛ بلکه گاهی ارتباط آنچنان عمیق و سنگین است که ظرف وجودی انسان توان پذیرش آن را ندارد. این تجربه تنها مختص اولیای الهی نیست؛ حتی انسانهای عادی نیز ممکن است سالها طول بکشد تا بتوانند ارتباط واقعی با قرآن برقرار کنند و عظمت حقیقت قرآنی و اصل معجزه را درک کنند.
درک این معجزه، فردی است. هر انسانی در درون خود میتواند آن را درک کند و به مرتبهای برسد که حقیقت قرآن برایش روشن شود. این مرتبه حتی برای انسانهای متوسط نیز قابل دسترسی است، اما نیازمند صبر، حوصله و زمان است. کسانی که میخواهند از طریق بحثهای ذهنی، کلامی، قرآنپژوهی و فعالیتهای علمی به این حقیقت برسند، به تنهایی قادر به درک آن نیستند. حقیقت معجزه، تنها از "مسیر حرکت درونی انسان" حاصل میشود.
وقتی این حرکت درونی پیش میرود، در نقطهای، ارتباط با قرآن گره میخورد و ممکن است مدتی طول بکشد تا انسان بتواند این ارتباط را برقرار کند. هر چه این ارتباط دیرتر برقرار شود، امکان دارد عمیقتر و اثرگذارتر باشد. وقتی این ارتباط برقرار میشود، آثار آن چنان عظمت و نمود پیدا میکند که تمام دوران قطع ارتباط و رنج و سختیهای طی شده، جبران میشود.
قرآن از هر مثلی، از هر بُعد و هر نمونهای، حقیقتی حکیمانه و عمیق ارائه میدهد. این بدان معناست که انسان میتواند از طریق مثلها به حقیقتی برسد؛ حقیقتی که فراتر از لفظ و ظاهر است. در یک ضربالمثل، ممکن است تنها یک جمله شنیده شود، اما حقیقتی عظیم، انسانی و اجتماعی پشت آن نهفته است که با تأمل میتوان درک کرد. مثلهای قرآنی، و آنچه از هر مثلی در قرآن آمده، گویا همه کائنات را توضیح میدهد؛ این کتاب، کتاب هستی است.
فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً
اما اکثریت مردم به دلیل فاصلهای که با حقیقت خودشان میگیرند از حقیقت مثلها و حقیقت قرآن غافل میشوند و ارتباط واقعی برقرار نمیکنند. وقتی ارتباط برقرار نمیشود، بسیاری از مردم تنها در مقام ناسپاسی نسبت به نعمتهای الهی باقی میمانند و از فهم قرآن محروم میمانند. علت این غفلت نیز ساده است؛ زندگی روزمره و مشغولیتهای دنیوی باعث میشود انسانها به خود و کتاب وجودشان مراجعه نکنند و از کتاب هستی هم غافل میشوند. این مسئله برای عموم مردم است. اما گروهی خاص نیز وجود دارند که به مراتب شقاوت و فساد درونی رسیدهاند. این افراد نه تنها بیتوجه نیستند، بلکه در زنجیرها و زندانهای شهوت، ریاست، منافع و قدرت گرفتار شدهاند و این شرایط باعث لجاجت، دشمنی و مقاومت آنها در برابر حقیقت قرآن میشود. این وضعیت در وجود آنها تثبیت شده و تنها منتظر زمینهای است تا آشکار شود. وقتی چنین افرادی با قرآن مواجه میشوند، مسئله تنها کفران ساده نیست؛ بلکه ریشه در وضعیت درونی پیچیده و مقاومت عمیق آنها دارد.
وقتی کسی هیچ ندارد، ما نمیتوانیم به او ایمان بیاوریم. انسانها معمولاً وقتی به سمت چیزی میروند که قدرت، ثروت یا آبادانی ویژهای داشته باشد، میتوانند توجهشان جلب شود.
به بالا بروی و یک کتاب بیاوری و این کتاب را برای ما بخوانی. بعد قرآن خطاب به پیامبر صلی الله علیه:
قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً(اسراء:۹۳)
بگو من از حیث ظاهری برای امور دیگری آمدم.
اما هدایت واقعی این نیست. برای ثروت، قدرت یا امور مادی نیامدهام. من آمدهام تا انسانها را به درون خودشان راهنمایی کنم. پیامبر، از حیث ظاهری، انسانی عادی است، اما رسالت او مربوط به حقیقت انسانی است، نه به مادیات و امور ظاهری.
اکثر مردم به دلیل فاصلهای که با حقیقت دارند، هدایت را نمیپذیرند و علاقهای به پیامبران ندارند، چرا که آنها گرفتار زندگی مادی، شهوت، ریاست و منافع شخصی هستند. این افراد، وقتی حقیقت آشکار میشود، همچنان کور، لال و کر باقی میمانند. این محرومیت از درون آنها میجوشد و ناشی از صفت خدا نیست. اگر نگاه ما به خدا غیرتوحیدی باشد، تصور میکنیم خدا مثل یک قاضی نشسته و مردم را طبقهبندی میکند، اما حقیقت این نیست.
خداوند حقیقتی است که از رگ گردن به انسان نزدیکتر است. جهنمی که قرآن از آن سخن میگوید، آتشی بیرونی نیست، بلکه آتش همان خود انسان است. خداوند تمام تلاش خود را میکند تا بشر را از کور، لال و کر بودن نجات دهد و حقیقت را ببیند. حتی اگر انسان راه را نبسته باشد، خداوند از طرق مختلف، از جمله شفاعت اهل بیت علیهم السلام، زمینههایی فراهم میکند تا انسان را نجات دهد. شفاعت به همین دلیل است؛ در برخی از ادعیه هست که میگوید ائمه علیهم السلام به قدری مهربانی دارند که حتی برای دشمنانی که راه خطا رفتهاند(ایشان را کشتهاند)، شفاعت میکنند. خداوند و ائمه علیهم السلام تا جایی که امکان دارد زمینههایی را فراهم میکنند تا انسان را نجات دهند اما زمانی که فرد، زنجیرهای درونی خود را چنان محکم کرده باشد که دیگر راهی نباشد، آنجا دیگر امکان نجات نیست.
مراتب کفر چنان در آنها محکم شده که نتیجه آن جزا، صرفاً جزای ظاهری و دنیوی نیست. نباید تصور کرد که جزا چیزی شبیه حکم یک قاضی است که دست کسی را میگیرد یا شلاقی میزند؛ جزا نتیجه عمل انسان است و بالاترین جزا همان چیزی است که از درون انسان حاصل میشود. برای مثال، کسی که بد رانندگی میکند و تصادف میکند و پایش قطع میشود، این نتیجه طبیعی عمل خودش است، نه اینکه کسی آن را برایش اعمال کرده باشد، درست مثل جریمهای که پلیس میگیرد، اما اثر آن جزای واقعی نیست. این جزای واقعی، جزای وجودی است: خود فرد عملی انجام میدهد و نتیجه آن مستقیماً بر خودش بازمیگردد، و به همین دلیل است که حقایق روشن این امور برای او نمایان نمیشود.
✅️بهانهها
خداوند در ادامه آیات، بهانههایی را که انسانها میآورند توضیح میدهد:
انسان، اگر از خودش مواظبت نکند، کمکم بخیل و تنگنظر میشود و حتی اگر منابع و ثروت الهی در اختیارش قرار گیرد، همان وضعیت باقی میماند. خداوند در آیات به حضرت موسی و بنیاسرائیل اشاره میکند تا نشان دهد که این وضع انسانها تکرار میشود.
✅️سجده
به این نکته اشاره شده که ایمان کسانی که از قبل علم داشتند، چگونه است.
این افراد به محض اینکه آیات قرآن برایشان خوانده میشود، با سجده به زمین میافتند. سجده یعنی نهایت خشوع و تسلیم انسان در مقابل حقیقتی که برایش روشن شده است.
اگر حقیقتی برای انسان واضح میشود، نهایت تسلیم و توجه و تبعیت را در مقابل آن حقیقت داشته باشد این کن و ذات سجده حقیقی است. اگر کسی سجده داشته باشد اما این خشوع و تبعیت در او نباشد، صرفاً حرکت بدنی انجام داده و ارزشی ندارد.
این افرادی که به آیات پاسخ میدهند، علمشان از قبل آماده بوده است؛ این آماده بودن به معنای مادرزادی بودن یا دریافت غیرمستقیم آن از طریق تربیت، تجربه یا آموزش درونی است. آنها قبل از اینکه حقیقت از بیرون به آنها برسد، زمینه و آمادگی درونی برای پذیرش آن را دارند. وقتی حقیقت آشکار میشود، همان چیزی است که در پی آن بودهاند و در نهایت خشوع و سجده به آن پاسخ میدهند.
این بدان معناست که هر کس از هر طریقی به سمت بینهایت حرکت کند و حقیقت را ببیند، اسماء و صفات حسنی خداوند مسیر او را روشن میکند.
وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً (اسراء:۱۱۰)
نماز را نه خیلی بلند بخوان و نه آهسته. این چنین دستوراتی (مانند صوت نماز) نیز علاوه بر ظاهر، برای تمرین میانهروی و تعقل است؛ نه اینکه در ظواهر گرفتار شویم یا انرژی خود را صرف شیوههای ظاهری کنیم. مسیر، مسیر درک و تجربه حقایق است، نه صرف رعایت ظواهر. ( هرچند رعایت ظواهر هم در جای خود درست است.)
وقتی انسان این حقایق را درک کند، حقیقت ایمان روشن میشود. ایمان چیزی خاص یا تازه نیست و کفر نیز امری عجیب نیست. کفر به معنای فاصله گرفتن از این حقایق و محکمتر کردن زندان درونی است؛ ایمان به معنای باز کردن درهای این زندان و مشاهده حقایق، و تسلیم شدن نسبت به آنهاست. ایمان و کفر نتیجه مستقیم حرکت و انتخاب انسان در مسیر درونی و ارتباط او با حقایق جهان است.
فایل ها :
زندگی و تفکّر در متن قدسی
زندگی و تفکر در متن قدسی برنامه قرآنی جدیدی است که تا حدی با برنامه های قبلی قرآنی متفاوت است و علاوه بر استماع و مخاطبه با قرآن برای طول هفته هم برنامهای را ارائه داده و در جلسه هم علاوه بر اشتراک تجربیات، نوعی تبیین شفاهی هم خواهد بود. برنامه جدید مواجهه با دنیای قرآنی اگرچه ادامه برنامههای قبلی است، اما مرتبه کاملتر آن بوده و از جهاتی با برنامههای قبلی متفاوت است: ۱. طبق روال قبلی برنامه انلاین آن با پخش آیاتی از قرآن مجید آغاز شده و حاضرین با مخاطبه و تکلیم با متن به توجه به نفس میپردازند. برای مواجهه با متن قدسی در این استماع مستقیم نیاز به دستور العمل خاصی نیست و دوستانی که تجربههای قبلی را دارند بهتر است خود را آزاد گذاشته و در عین غفلت نکردن از خود مسیر روحی را به هر سمتی که حرکت کرد مشاهده نموده و بعد تجربه خود را کتابت نمایند. ۲. طبق روال قبلی، نگارش تجربهها اهمیت بسزایی دارد و نباید از آن غفلت کرد و نباید به هیچ بهانهای آن را ترک نمود مگر موارد خاص که این موارد هم بهتر است با مشورت مورد بررسی قرار گیرد. ۳. افرادی که تجربههای قبلی مخاطبه و تکلیم را ندارند بهتر است به موازات این برنامه دستور العملهای قبلی را مطالعه نموده ومواردی از جلسات قبلی را تجربه نموده و گزارشی از این تجربه را ارائه داده و احیانا ابهامات و اشکالات خود را برطرف نمایند. ۴. در جلسه ارائه شفاهی صورت خواهد گرفت ولی سوال مکتوب یا شفاهی طرح نخواهد شد. سوالات اعضا میتواند در گروه مسائل طرح شده و پس از تجمیع مورد بررسی قرار گفته و موارد لازم در جلسه آنلاین -در انتهای آن- مورد گفتگو قرار گیرد. ۵. تفاوت عمده این دوره از برنامه قرآنی در کاری است که باید در طول هفته صورت گیرد. هر هفته مقدار مشخصی از متن قرانی اعلام شده و پس از استماع و مخاطبه آنلاین لازم است که دوستان در طول هفته در زندگی فکری و عملی خود آن را در نظر داشته و در این تعامل و مواجهه مستقیم با اندیشه و عمل فرد، گوئی "دیالوگ و مذاکره مرتبی بین انسان و متن آیات مربوطه و برداشتهای روحی انسان" صورت میگیرد و نتایج و ثمراتی داشته که این ثمرات ممکن است به صورت سوال در مسائل مطرح شده و یا به صورت تجربه مکتوب در جلسه بعدی گزارش شود. ۶. همراه متن اعلام شده لینک تفسیر و ترجمه وشرح متن مشخص شده نیز برای مراجعه اعلام میشود. افراد میتوانند به این شرح و تفسیر مراجعه نمایند اما نباید گرفتار پژوهش و شرح و تفسیر ذهنی و گرایشهایی مانند آن بشوند و سوالات نیز باید ثمره تعامل زیستی انسان با متن باشد نه "سوالات ذهنی قرآنپژوهانه". ۷. متنها به ترتیب است و از اول سوره ابراهیم شروع شده و همینطور به ترتیب ادامه پیدا میکند.
بحث :
آخرین جلسات برگزار شده ؟
28 - چهگونه قرآن بخوانیم؟ (ارائهٔ تجربیات و سؤالات) 1404-08-17