۱- ماهیت حرکت انسان در این جهان به گونهای است که در دراز مدت نتیجه میدهد و بدون استمرار در برنامههای حرکتی نمیتوان به نتیجه رسید. تفاوتی در نوع حرکت و هدف انسان در مادی و معنوی و ظاهری و باطنی و غیر آن نیست. هر هدف ارزشمندی که برای انسانی متصور باشد، باید در یک دوره زمانی متناسب با آن هدف پیگیری و دنبال شود تا به نتیجه برسد. هر چه که این هدف بلندتر و انسانیتر باشد مدت زمان بیشتری نیاز دارد. علاوه بر آنکه بسیاری از اهداف انسانی در طول مدتی که اولین گامها برداشته میشود، همچون یک ریسمان به هم پیوسته هستند که قطع یک نقطهٔ آن، اصل ریسمان را از کارائی میاندازد و لازم است که تمام نقاط آن به هم متصل باشد تا بتوان بهرهای از آن برد.
۲- اما انسان برای اینکه استمرار داشته باشد، موانع جدی دارد و به سهولت و راحتی نمیتوان استمرار را حفظ کرد. هرچه که زمان لازم برای استمرار بیشتر باشد، این موانع شدیدتر است. علاوه بر آنکه در اهداف عمیقتر و انسانیتر، انگیزه انسان برای استمرار کمتر و موانع آن بیشتر است.
۳- اولین مانع برای استمرار، روحیه کوتاه مدت انسان است. بطور طبیعی انسان برای رسیدن به امور خود برای مدت زمانی وقت و نیرو میگذارد و پس از آن رها میکند. اینکه فرد مدتی بسیار بیش از این بتواند خود را مجبور به پیگیری کند، نیاز به مراقبه دارد وگرنه هر اقدام و عملی برای خود زمانی دارد که بنا به روحیه افراد تعیین میشود و بیشتر از آن را باید با مراقبه و توجه حاصل شود.
۴- مانع دوم مختص امور روانی و حرکت روحی است. انسان این امور را ساده و سهل میگیرد درحالیکه حرکتهایی که به باطن انسان (روح و روان) ربط دارد، بسیار سختتر و مشکلتر است. مدتها طول میکشد تا افراد متوجه شوند که موفقیت در مسائل خصلتی، روحی و درونی نیاز به صبر و تحمل بسیار دارد.
۵- مانع سوم این است که عموماً افراد در مسائل روحی و بنیان شخصیت خود عمیق نمیشوند و دارای درک کامل و عمیق نبوده، به برداشتهای سطحی و ابتدائی اکتفا میکنند. این مانع اگرچه تا حدی به مانع دوم برمیگردد و نتیجه آن است اما به خودی خود نیز مشکلی فراگیر است که بدون تغییر آن نمیتوان به استمرار دست یافت. برای استمرار باید هرکسی به تناسب خود درکی کامل و عمیق از حالات و نیازهایش داشته باشد تا بتواند برای مدت زمان لازم استقامت کند. خواجه حافظ در این مورد میگوید:
دوایِ دَردِ عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند، درمانند
۶-مانع چهارم مربوط به وضعیت فکری و فرهنگی اجتماع ماست. دراین زمانه اهل اندیشه و مخصوصاً نسل جوان جامعه، تحت تاثیر مراجع فکری و دینی و علمی بسیاری قرار دارد که حداقل شماری از آنان همعرض یکدیگر بوده و ارزش و قدرت مشابهی دارند. این مراجع تاثیرگذار، اگرچه هرکدام میتوانند ثمراتی در زندگی روانی و روحی فرد داشته باشند، اما تاثیر همزمان آنان باعث اختلال دستگاه تصمیمگیری و اقدام فرد شده و هر کدام بخشی از روح و روان و وقت فرد را برای مدتی به خود مشغول نموده و امکان یک برنامه دراز مدت را از او سلب میکند.
۷-مانع پنجم همان آشفتگی است که در جلسه یازدهم رساله چهار توضیح داده شد. همانطور که پس از آن جلسه مشاهده کردید، گذر از آشفتگیها همت جدی و صرف وقت و تمرکز میخواهد و عموماً افراد از ان فرار کرده و کمتر از این مرحله امکان عبور دارند! طبیعی است که با وجود آشفتگیهای درونی، فرد نمیتواند استمرار مناسبی در مسیر خود داشته باشد.
۸-عوامل دیگری هم وجود دارند که به تناسب افراد و شرایط گوناگون تعیین میشوند و هر فرد باید به آن بپردازد اما از همه اینها مهمتر عاملی است که به تنهایی میتواند بسیار جدی بوده و در اکثریت افراد، اصلیترین مانع برای استمرار است. اگر انسان تمام موانع را هم کنار بگذارد و با انگیزه صحیح وارد یک برنامه حرکت انسانی بشود، این انگیزه و برنامهریزی در ابتدا برای انسان جذابیت و کشش بسیار دارد، اما این کشش نمیتواند تا انتهای مسیر با انسان باشد. جذابیت ابتدائی به دلیل ذوق و شوق فرد و تازه بودن و امیدهای فراوانی است که دارد، در صورتیکه مسیر عموماً طولانیتر از نگاه و برداشت اولیه انسان است و بزودی این ذوق و اشتیاق به سردی میگراید و فرد دچار سردی یا حتی یأس و تردید میشود-حتی اگر مأیوس نشود حداقل آن ذوق اولیه تا انتها همراه انسان نیست. در این حالت چگونه فرد ادامه مسیر را تحمل کند؟ اکثریت قریب به اتفاق افراد در ادامه باز میمانند و یا حداقل حرکت و توجه و مراقبه آنان ضعیف و سست میشود، در حالیکه در نیمه دوم و یا در مراحل انتهایی یک برنامه، نیازمند همت و توان بیشتری برای به ثمر نشستن هست.
۹-اولین قدم برای تضمین استمرار، گذر از آشفتگیهاست. تا وقتی که از آشفتگیها گذر نکرده و به ساماندهی حداقلی بعد از آن نرسیدهایم امکان استمرار جدی و درازمدت و موثری وجود ندارد. در جلسه یازده رساله عملیه چهار در این باره به اندازه کافی صحبت شده است.
۱۰- باید با طی کردن مقدمات فکری و نظری به برنامه زیربنایی برسیم بطوریکه تمام برنامههای همعرضی که ذهن ما را مشغول کرده است، در آن جمع شده و بصورت مادر تمام برنامهها و زیربنای فکری و نظری برای اقدام ما دربیاید. در بسیاری از این موارد امکان انتخاب از برنامههای همعرض وجود ندارد، چون دارای ارزش و اهمیت مساوی هستند و فقط از طریق تعمیق بیشتر فکری میتوان به برنامه اساسیتری دست یافت و این میتواند مقدمه و بستر اصلی استمرار باشد. در واقع بدون یک برنامه واحدی که با دقت و بدرستی انتخاب شده باشد امکان استمرار نیست.
۱۱- انگیزه و درک انسان از برنامهای که برای عمل و اقدام انتخاب کرده است، باید عمیق و راسخ باشد و این تنها با کنکاش وجودی بدست میآید. منظور از کنکاش وجودی رسیدن به مرحلهٔ خاص و سختی از درک انسانی نیست. منظور رسیدن به برنامهای است که به تناسب ظرفیت وجودی و نیازهای هر فرد بتواند به اندازه کافی در او فهم و توجه و انگیزه ایجاد کند.
۱۲- در مسیر استمرار، توجه دائم به لزوم طی زمان طولانی متناسب با هر برنامه و پرهیز از عجله، بسیار راهگشاست. درواقع تصمیم فرد و تمرکز و توجه او و قدرت اراده در ترک نکردن برنامه، بخش عمدهای از استمرار را تامین میکند و بدون این تصمیم و قاطعیت اراده امکان استمرار نیست، حتی اگر شرایط دیگر فراهم باشد.
۱۳- بخش عمده دیگری از استمرار از طریق "کتابت" حاصل میشود که در جلسات آینده در مورد آن بحث و گفتگو خواهیم کرد و یکی از ارکان اصلی حرکت انسانی میباشد. کتابت به انسان استمرار محتوایی میدهد و باعث میشود از تشتت و آشفتگی در مطالب و محتواهای مورد توجه و برنامهها کاسته شود. کسانی که از کتابت استفاده نمیکنند، بسیار محتمل است که دچار انواع تشتتها در مسیر و برنامههای بهمریختهای شوند که با وجود آنها امکان هیچ استمراری نیست.
۱۴- اما در میان مواردی که به استمرار کمک میکند، دو مورد از همه مهمتر است و بدون این دو، بعید است که کسی بتواند به استمرار دست یابد.
۱-۱۴. مورد اول اینکه وقتی فرد تصمیم به برنامهای میگیرد، باید بداند که انگیزه و نیروی حرکت و توان او برای این برنامه نامحدود نیست و حد و اندازهای دارد و اگر تمام شرایط لازم هم رعایت شده باشد، باز هم این محدودیت وجود دارد. اما افراد بدون توجه به این، و تحت تأثیر انگیزهها و اشتیاق ابتدائی، تصمیمهایی با محتوای سنگین و زمان نامحدود یا طولانی میگیرند که از همان ابتدا نادرستی و غیرعملی بودن آن معلوم و واضح است. باید هر برنامه متناسب با حالات و روحیات و توان و عمق و انگیزه انسانی تنظیم شود و در اکثر موارد لازم است که زمانبندی روشن ومحدودی داشته باشد. نباید از این محدودیت و زمانِ اندک آن واهمه داشت چرا که این ضامن استمرار و عامل موفقیتهای نامحدود بعدی است.
نکته: در رابطه با همین مورد اول چیزی که بسیار باید مورد توجه قرار گیرد، زمانهای استراحت و خلأ روحی و روانی است. انسان به موازات عمل واقدامهای سنگین وسبک، نیازمند دورههایی است که خود را آزاد بگذارد و این آزادی و استراحت لازم است که کاملاً از روی برنامه و عمدی بوده و بدون هرج و مرج خود را در دورهای از رهائی و راحتی قرار دهد.
۲-۱۴. مورد پراهیمت دوم این است که ورود به برنامههای حرکت انسانی از هر نوع آن همیشه با دورههایی از ناکامی و زمین خوردن در اثنای عمل همراه است و بسیار بندرت اتفاق میافتد که شکستها و ناکامیها در طول مسیر گریبان انسان را نگیرد. بنابر این ضروری است که فرد برای آن آماده شده و آن را بخشی از مسیر بداند. هر گرفتاری و ضعفی را که برای انسان حاصل شد طبیعی دانسته و در عین اینکه با آن برخورد عادی و بدون فشار میکند، برای پس از آن و حرکت دوباره آماده شود. این مسأله چنان مهم و متداول است که چه بسا بعضی از بزرگان "زمین خوردن و گرفتاریهای در مسیر" را علامت درستی مسیر و قاطعیت تصمیم و هدف ارزشمند دانستهاند.