جستجو
ورود کاربران
5 - توجّه به هویّت خویش
هویت
هویت
۱- بحث‌ها و موضوعات مختلفی در جلسه قبل عنوان شد که حول محورهایی مانند انتخاب، هویت، بنیاد وجودی انسان و کار و رسالت واقعی او قرار داشت. موضوعاتی که بیشتر زندگی روزمره و بیشتر گره‌های زندگی و روان و سلوک انسان مربوط به آن است و در حلقه رساله عملیه و دوره‌های مختلف آن، و نیز در مباحثی همچون "معرفت انتخاب" پیرامون آن صحبت‌های بسیاری شده اما هنوز برای بسیاری از دوستان –اکثریت قریب به اتفاق آنان- ابهامات رنج‌آور و سوالات اساسی حل نشده باقی مانده که نمی‌توانند به نتایج قابل قبول و قابل اتکایی دست یابند.

۲- یکی از دلایل این ناکامی، داشتن انتظار برای جواب سریع گرفتن است. رسیدن به پاسخ این سوالات بنیادین، بخشی از زندگی روحی و سلوکی انسان است که باید با مراقبت و برنامه صحیح در طول زمان به نتیجه برسد و امری سهل و در دسترس نیست که با حرکت سریع و کمی فکر کردن و یا بدون تغییرات مهندسی شده، امکان وصول داشته باشد. میل و علاقه انسان برای حل بنیادین مسائل خود، اگرچه مثبت و ارزشمند است اما حل مسائل بنیادین بدون عمل اساسی و حرکتی ریشه‌ای ممکن نیست. این همان فریبی است که انسان دچار آن می‌شود: او تمایل به تغییرات ریشه‌ای و اساسی دارد، اما آن را بدون عمل جراحی در وجود خود می‌طلبد و سعی دارد با حرکت‌های سطحی و هزینه‌های اندک به نتایج بسیار دست یابد.

۳- همه این عناوین اساسی بدون توجه به نفس حاصل نمی‌شود. انسانی که گرفتار زندگی روزمره است و فرصت منظم و زنده‌ای برای توجه به خویش ندارد، نمی‌تواند به این مهم دست یابد. البته این مقدمه برای دوستانی که در این حلقه‌ها عضو هستند و مدتهاست برنامه‌هایی از این قبیل دارند، فراهم بوده و همگی این شرط را دارند، اگر چه در مواردی نظم و استمرار آنان دچار خدشه شده است اما عموماً به اندازه کافی بلکه زیاد از حد توجه به نفس داشته و متوجه خود بوده‌اند. بنابر این مشکل کار را باید در جای دیگر جست. البته حتی بدون خلل در سیر روحی هم نیازمند زمان و انتظار بیشتری برای رسیدن به جواب این سوالات هستیم.

۴- توجه به نفس شرط لازم برای جواب گرفتن هست اما شرط کافی نیست. برای درک این مطلب ابتدا باید دانست که بینش اساسی و زیربنای حل تمام این ابهامات و جواب گرفتن تمام سوالات چیست؟

۵- پیدا کردن و "یافتن خود" و "مشاهده هویت خویش" زیربنای حل مسائلی است که در عناوین ذکر شده متجلی است. "هویت خود" امری بسیط، ساده و ابتدائی است که بدون این پیچیدگی‌ها باید قابل مشاهده باشد. وقتی این هویت بسیط مشاهده شد، اکثر این سوالات به سهولت و راحتی قابل حل است.

۶- هر انسانی با تمام باورها و ملکات و درک و معرفت خود به جهان می‌نگرد و این نگرش او جهانی برایش به ارمغان می‌آورد که جلوه و بخشی از جهان واقع است. ما امکان دسترسی به این جهان واقع به صورت مستقیم نداریم و تنها با باورها و معارف خود به آن می‌نگریم و آنچه از این طریق می‌سازیم جلوه‌ای از جهان واقع است و نه تمامی آن. بنابر این، هر انسانی برای خود "جهان شخصی و اختصاصی" دارد و جهان‌های هیچ دو انسانی با هم به صورت کامل مساوی نیست، هرچند اشتراکات فراوان دارد.

۸- خویشتن در مرکز جهانی قرار دارد که ما برای خود ساخته و پرداخته‌ایم. بنابر این وقتی جهان خود را می‌نگریم باید "مرکز" آن را که همان "خویشتن و هویت آن" است به خوبی درک و توجه کنیم، اما چرا چنین امری حاصل نمی‌شود و هرچه بیشتر این جهان را می‌نگریم بیشتر از خود دور می‌شویم؟

۹- دیدن این جهان و زندگی در آن زمانی به دیدن "مرکز آن"-که همان خویشتن است- منتهی می‌شود که نگاه انسان "درست و متعادل و عینی" باشد. اما نگاه "معیوب، قناس و کاریکاتوری از جهان" که در جهان شخصی و اختصاصی ما متبلور است، باعث دوری بیشتر از خود می‌شود. هر چه بیشتر در این سیر معیوب و جهان کاریکاتوری پیش برویم نه تنها به "خود و هویت آن" نزدیک نمیشویم بلکه هرچقدر سعی و کوشش بسیار نماییم، باز پیوسته از آن دور می‌شویم.

۱۰- اکثر انسان‌های متوسطی که برای رسیدن به این هویت سعی و تلاش کرده‌اند و نیرو و زمان وافر گذاشته و روح و روان خود را هزینه کرده‌اند، به این درک و توجه بسیار نزدیک شده‌اند و اگر راه و مسیر آن را طبق آنچه که در اینجا توضیح داده شده، طی کنند قطعاً به این هدف و حل مسائل خود خواهند رسید. روشن است و بارها تذکر داده شده که دوستانی که در این حلقه‌ها شرکت دارند همگی -بدون استثنا- از این دسته‌اند.

۱۱- اصلی ترین راه برای طی کردن انسان‌های متوسط توجه به این نکته است که هویت انسانی امری روشن واضح است و نیاز به این همه درد و رنج وسختی ندارد اما دلیل نرسیدن آن، نگاه نادرست به جهان و وجود موانعی است که ما برطرف نکرده‌ایم. در بندهای زیر بعضی از این موانع ذکر می‌شود. تذکر همیشگی را تکرار می‌کنم که اینها "کلیشه‌هایی برای تحمیل به زندگی" نیست، مواردی است برای "تمرین فکر ی و آمادگی" برای اینکه هرکس مساله خود را به صورت "شخصی" پیدا کند و تقلید و تبعیت از این کلیشه‌ها هرگز قابل‌قبول نیست.

۱۲- بعد از دو مانعی که در بندهای ۲ و ۳ و توضیح داده شد، بیشتری و رایج ترین مانع برای توجه به هویت خود، تبعیت از کلیشه‌های اجتماعی و تقلید از جامعه است. این تبعیت در همه چیز ما د رجریان است: سیاست، اقتصاد، اجتماعیات، شیوه و مکان و الگوهای زیست، بینشه ای انسانی و تقریبا هر چیزی که به انسان مربوط می‌شود.

۱۳- علاقه وافر انسان به یک سوژه می‌تواند بیشترین مانعیت را بعد از این مراحل ایجاد کند. تفاوتی ندارد که این سوژه یک فرد یا شخصیت حقیقی یا حقوقی یا امر شخصی یا اجتماعی باشد. عشق یک امر و افراط در ان، بینش انسان و در نتیجه جهان او را قناس و کاریکاتوری می‌کند و هویت انسان از جایگاه خود خارج می‌شود. روشن است که مراد در اینجا علاقه و عشق غیر واقعی و نامتناسب و ناهماهنگ با عقل جامع –و نه عقل خشک منطقی- است و جهان واقعی و عقل جامع و هویت انسان می‌تواند انواع عشق‌های زمینی و آسمانی را در خود جای دهند و این منافاتی با این مطلب ندارد.

۱۴- بغض و کینه های مختلف و خاطراتی که فراموش نمی‌شود و میل تصفیه حساب با اشخاص و جریانات و حکومت‌ها و کشورها و عصبانیت مسلط شده بر انسان و هر احساس منفی بازدارنده مانع دیگر است و تا حل شدن آن امکان توجه به هویت خود وجود ندارد. روشن است که در اینجا نیز همان توضیح بند قبلی صادق است و مراد انواع احساسات منفی است که از مدار انسانی خارج شده است.

۱۵- مشکلات فکری و بینشی که از اساس فکر انسان را به سوی خاصی می‌برد و بینش و نگاه او را به سوی خاصی متمایل می‌کند هرگز اجازه تشکیل یک جهان صحیح مختص انسان را نمی‌دهد و تا حل شدن آن امکان رسیده به نقطه درستی در مورد خویشتن وجود ندارد. مثال روشن این مدعا "معرفت انتخاب" است. فردی که مشکلات خود را ناشی از قدرتی آسمانی یا زمینی می‌داند و هرگز به مسئولیت خود برای ساختن زندگی نرسیده و توجه نکرده، امکان ندارد به سوی خود توجه صحیحی نماید.

۱۶- گاه خصلت و روحیاتی در افراد وجود دارد که مزاحم دیده شدن حقایق توسط فرد است. این روحیات از گرفتاری انسان در یک نگاه تا میل ارتباطات خاص و یا عادت به ان و یا گرفتاری در غرایز و نگاه ویژه و هر چیز دیگر می‌تواند تشکیل شود و هنگام توجه فرد به جهان او را به سمت و سوی نقطه‌ای انحرافی می‌برد و امکان نتیجه‌گیری و استفاده از درک و فهم به فرد نمی‌دهد.

۱۷- در بسیاری از موارد انسان در کنار خواسته‌های اصیل و واقعی خود اموری را با خلط کردن وارد آن می‌کند و از این طریق جهان خود را آلوده و نادرست می‌کند. در این رابطه در جلسه سوم در توضیح خطبه ۵۰ نهج‌البلاغه توضیحاتی ارایه شد. مصادیق این خلط و وارد کردن امور دیگر به جای خواسته‌های اصیل عموما برای همه افراد متوسط، سخت و غیر‌قابل‌شنیدن است و عکس العمل‌های تندی ممکن است در مقابل ان داشته باشند! زیرا باید بر بطلان بعضی از افکار خود اعتراف کنند که مدت‌ها زندگی خود را بر آن بنا کرده‌اند.

۱۸- در مقابل بند قبلی، ما عادت داریم که از بخشی از خواسته‌های خود که برآمده از هویت اصیل و جهان اختصاصی ماست فرار کنیم. مخصوصا خواسته‌های نفیی بیشتر دچار این معضل می‌شوند. بیشترین دلیل آن، فشار اجتماعی و اطرافیان و خانواده و در کل، تبعیت از هنجارها و راهبردهای جامعه است.

۱۹- در آخرین مراحلی که انسان به نتیجه در حال نزدیک شدن است عادت ما جانشین کردن امور عرفی و جامعه‌پسند به جای عمل وجودی حقیقی است: همچون توسل پر‌احساس و بدون اقدام، دعاها و اذکار طولانی و حجیم اما بدون ارتباط با عمل، زیارت و پیاده‌روی پرلذت اما بدون نتیجه، کلاس‌های پر‌طرفدار، روش‌های رایج مراقبه سطحی، مشغول کردن خود به اموری ظاهری و مانند ان. اگرچه این‌ها در جای خود ارزشمند و مفید هستند اما اگر به جای عمل حقیقی و انتخاب وجودی بنشینند خسارت‌بار خواهند بود.

۲۰- یکی از سخت‌ترین موانع برای رسیدن به هویت خود ترک کاوش‌های وجودی و نداشتن برنامه ای برای آن است. عموما این مانع از این نقطه آغاز می‌شود که فرد سطوح عادی زندگی و مسائل ظاهری را به جای هویت واقعی خود می گیرد. به عنوان مثال هویت و جهت‌گیری وجودی و ماموریت برآمده از ذات انسان را با شغل بیرونی و منزلت‌های اجتماعی و فعالیت‌های بیرونی به معنی واحدی می‌گیرد. درحالی که تمام این مشخصات ظاهری و جایگاه‌های اجتماعی و مختصات خانوادگی و هر چیزی که به این زندگی ظاهری انسان مربوط می‌شود ظاهری از زندگی او است که کاملا متفاوت از هویت و انتخاب وجودی است. آنچه از ذاتی انسان است، همچون خصلت‌های بسیار پنهان و عمیق فرد است که وقتی در مواجهه با جهان بیرونی قرار می‌گیرد به صورت خودکار پوسته‌ای از حوادث، ارتباطات، تقدیرات و وضعیت‌ها را برای انسان رقم می زند و یکی گرفتن این دو هرگز درست نیست. به عنوان مثال فردی که نگاه منفی و پر از کینه و نفرت دارد وقتی که وارد یک محیط بیرونی می‌شود با سلسه ای از حوادث منفی، درگیری‌ها، نتایج وثمرات این نگاه منفی روبرو می‌شود. آن نگاه منفی هویت و انتخاب و خویشتن اوست و این ثمرات، نتیجه‌ای است که هرگز در انتخاب و علاقه و خواست فرد نبوده است. یکی گرفتن این دو اشتباهی است که هرگز به انسان اجازه نمی دهد به شناخت خود برسد. انتخاب‌ها و هویت بنیادین انسان به مراتب از این مثال عمیق‌تر و وجودی‌تر است و بدون تعمیق نگاه و کاوش وجودی نه تنها به آن دسترسی نداریم بلکه از آن دورتر هم می‌شویم.

۲۱- در همین راستا "آزادی و قدرت انتخاب انسان" را از درون به بیرون منتقل کردن اشتباه دیگری است. آنچه که ما در زندگی خود آزاد هستیم و توان نامتناهی در انتخاب و تنظیم سیر داریم مربوط به درون انسان و سیر شخصی است که عوامل بیرونی هرگز هیچ اجباری را قادر نیستند بر ما تحمیل کنند. اما این ادعا را هرگز در امور برونی نمی‌توان نمود. جهان بیرون با بی‌نهایت محدودیت در مقابل ماست و ما فقط می‌توانیم از محدودیت و زندانی به زندان دیگر منتقل شویم و هرگز انسان در این نشئه از این محدودیت ها خلاصی ندارد حتی اولیای الهی.

۲۲- اشتباه دیگر خلط انتخاب‌هایی است که به زندگی امروز ما و خانواده و کشور و دیگر مختصات مربوط می‌شود: "ما هرگز ظواهر و مختصات این جهان و نشئه را انتخاب نکرده‌ایم". اما آنچه در این جهان وجود دارد و حتی اصل حضور ما در این جهان و قدرت انتخاب و آزادی و هر چیز دیگر نتیجه انتخاب‌های بنیادین ماست اما با واسطه‌های بسیار". همان‌طور که در بند ۲۰ توضیح داده شد، یکی گرفتن این دو اشتباهی غیر قابل جبران است.


فایل ها :


رسالۀ عملیّه (۴)

دورۀ چهارم رسالۀ عملیّه


بحث :

1 - 1402-12-12 گفت‌وگو مشاهده فایل ها :

آخرین جلسات برگزار شده ؟
95 - آزمودن دستورالعمل‌های دیالوگ
1402-12-15
حکمت نامتناهی
94 - «من» و «حکمت نامتناهی»
1402-12-01
حکمت نامتناهی
93 - نکاتی دربارهٔ مسیر «حکمت نامتناهی»
1402-11-24
حکمت نامتناهی
1 - نقطهٔ شروع
1403-02-15
رسالهٔ عملیّه (۵)
کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب این سایت تنها با کسب مجوز مکتوب امکان پذیر است.
با ما در شبکه های اجتماعی